سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت بهشتیان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

حقوق والدین از نظر اسلام:

یکی از دستورات حقوقی اسلام رعایت حقوق والدین است که خداوند در آیات مختلف قرآن به آن اشاره فرموده است. در پنج جای قرآن، بعد از توحید، احترام به والدین ذکرشده است. و از این تعبیرها استفاده می‌شود که میان این دو ارتباط تنگاتنگ و پیوندی عمیق وجوددارد. در حقیقت می‌توان گفت که چون بزرگترین نعمت، نعمت حیات و هستی است، که آن نیز از ناحیه خداست، در مراحل بعد به پدر و مادر ارتباط پیدا کرده است. زیرا که فرزند حیات خودرا مدیون پدر و مادر است. بنابراین ترک حقوق آنها در ردیف شرک به خداوند آمده است.
1. ارزش پدر و مادر: از آنجایی که اصل وجود هر انسانی از پدر و مادر است و هر شخصی در واقع ادامه همان پدر و مادر و از شاخه‌های آنهاست، می‌توان گفت که در میان پیوندهای خویشاوندی و اعضاء خانواده، هیچ کس به اندازه پدر و مادر به انسان نزدیکتر نیست. همچنان که هیچ کس به اندازة آنها با انسان مهربانتر نیست. بنابراین ارزش و احترام آنها از همة خویشاوندان بالاتر است. آنها هستند که در آن دوران ضعف و ناتوانی کودک،‌ به طوری که حتی نمی‌تواند مگسی را هم از خودش براند، غذا را چگونه و از کجا تهیه کند و نمی‌تواند خود را از گرما و سرما و از خطرات گوناگون حفظ نماید،باتمام وجودازاوحمایت ومحافظت می کنند. آری در این دوران ناتوانی و ضعف و احتیاج، این پدر و مادر هستند که با مهربانی هر چه تمامتر و با علاقة فراوان از این موجود مراقبت می‌کنند و همه چیز خود را فدای او می‌سازند. بنابراین نقش حیاتی و بسیار ارزشمند پدر و مادر در رشد فرزند بر کسی پوشیده نیست و فرزندان که در اثر زحمت‌های طاقت‌فرسای والدین خود بزرگ می‌شوند و به جایی می‌رسند، لازم است زحمت‌هایی که پدر و مادر برای بزرگ کردن او تحمل نموده‌اندرا فراموش نکنند و ارزش و مقام پدر و مادر را بشناسند و بدانند که وجود آنها، پس از خداوند، از وجود پدر و مادر است.
2. احترام به پدر و مادر و اطاعت از آنها از دیدگاه قرآن: قرآن کریم در جاهای مختلف مسأله احترام به پدر و مادر را یادآوری کرده است. از جمله در سوره مبارکه إسراء آیات23 و 24،قرآن می‌فرماید: «و قضی ربک ألا تعبدوا الا ایّاه و بالوالدین احسانا. اما یبلغنّ الکبر احدهما أو کلاهما فلا تقل لهما افٍِ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً کریماً و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربّیانی صغیراً»
«پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آنها یا هر دوی آنها نزد تو به سن پیری برسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار. و بر آنها فریاد نزن و گفتار سنجیده و لطیف به آنها بگووهمیشه پروبال تواضع وتکریم راباکمال مهربانی نزدشان بگستران وبگوپروردگاراچنانکه پدرومادر،مراازکودکی به مهربانی پرورانده اندتودرحق آنها رحمت ومهربانی فرما ».
در حقیقت این آیات، قسمتی از ریزه‌کاری‌های برخورد مؤدبانه و فوق‌العاده احترام‌آمیز فرزندان نسبت به پدران و مادران را بازگو می‌کند:
الف) از یک سو انگشت روی حالات پیری آنها که در آن موقع از همیشه نیازمندتر به حمایت و محبت و احترام‌اند، گذارده و می‌فرماید: کمترین سخن اهانت‌آمیز را به آنها مگو. و پیوسته یار و یاور آنها باشید.
آیافرزندان صبر و حوصله کافی برای نگهداری احترام‌آمیز از چنین پدر و مادری را دارند؟ و یا هر زمان با نیش زبان و با کلمات سبک و اهانت‌آمیز و حتی گاه با تقاضای مرگ او از خدا،‌ قلبش را می‌فشارند و آزار می‌دهند؟!
ب) از سوی دیگر قرآن می‌فرماید: در این هنگام به آنها اُف مگو.
أف به معنای چیز کوچک و کم‌ارزش است. یعنی به آنها اظهار ناراحتی و ابراز تنفر مکن و باز اضافه می‌کند با صدای بلند و اهانت‌آمیز و داد و فریاد با آنها سخن مگو. و با آنها با قول کریم و گفتار بزرگوارانه سخن بگو که همه‌ی آنها نهایت ادب سخن را می‌رساند که زبان، کلید قلب است.
ج) سرانجام می‌گوید: حتی موقعی که به سوی درگاه خدا روی می‌آوری، پدر و مادر را «زنده باشندیانباشند» فراموش مکن و تقاضای رحمت پروردگار برای آنها بنما. و بگو: خداوندا همانگونه که آنها در کودکی مرا تربیت کردند، تو مشمول رحمتشان فرما.
3. نیکی به والدین درادیان گذشته: امر به نیکی، احترام و خدمت‌گذاری به پدر و مادر نه تنها در اسلام سفارش شده، بلکه درادیان گذشته هم به پیامبران و رسولان الهی، به این عمل نیک و پسندیده امر شده است. نمونة آن را در اقوام بنی‌اسرائیل مشاهده می‌کنیم. و اذ أخذنا میثاق بنی‌اسرائیل لاتعبدون الا الله و بالوالدین احساناً «ما از بنی اسرائیل پیمان گرفته‌ایم که غیر خدا را عبادت نکنند و به والدین احسان و نیکی نمایند ...».(1)
خداوند کریم در این آیه شریفه هم ، مردم بنی‌اسرائیل را به اطاعت از خود که خالق کائنات و نظام هستی است، امر می‌نماید و سپس به احسان و نیکی به پدر و مادر امر می‌کند.
خداوند مهربان و هستی‌بخش در جای دیگر در ستایش حضرت یحیی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید:
و کان تقیّاً و برّاً بوالدیه و لم‌ یکن جباراً عصیّاً(2)
«و حضرت یحیی انسان باتقوی و خدا ترس بود و نسبت به پدر و مادر نیکوکار بود و هرگز گردنکش و نافرمان نبود».
در این آیه شریفه علاوه بر اینکه ثابت می‌کند که احترام به والدین از ضروریات شریعت است، نکته ظریف دیگری را هم برای انسان‌های متدبر و متفکر روشن می‌سازد که یک ارتباط روشن بین تقوی و نیکی به پدر و مادر وجود دارد، بنابراین انسان خدا ترس، نیکی به والدین را جزء جدایی ناپذیر اعتقاد خودفرض می‌کند. لذا هر شخص با تقوایی به پدر و مادر خود احترام می‌گذارد.
4. حد نصاب اطاعت از والدین: لاطاعةَ لمخلوقٍ فی معصیة الخالق(3)
«اطاعت از بندگان خدا در معصیت خالق جایز نیست».
امروالدین به محرمات و نهی والدین از واجبات الهی تأثیرندارد. اما در مستحبات ، مباحات ، مکروهات و واجبات کفایی ، اگر باعث آزار و اذیب آنان می‌شود باید اطاعت کرد. و اگر با اوامر و نواهی آنان مخالفت شود، از گناهان کبیره محسوب می‌‌گردد. و از عقوق والدین شمرده می‌شود.
البته از جهات فقهی، اطاعت از والدین در بعضی از امور مهمّ که باعث عُسر و حرج یا ضرر دنیوی و یا اخروی فوق‌العاده می‌شود، لازم نیست. مانند اینکه فرزند را از ازدواج نهی کنند در حالی که فرزند نیاز مبرم به ازدواج دارد و اگر ازدواج نکند، دچار گناه می‌شود و ایمان خود را از دست می‌دهد. و یا اینکه امر به طلاق و جدایی از همسر کنند، در حالی که جدایی زن و مرد، باعث از هم پاشیدگی شیرازة زندگی و نابودی خانواده و فرزندان می‌شود. در این گونه موارد امر و نهی پدر و مادر، قابل اجرا نیست. مگر اینکه آنها مصالح و مفاسد بزرگی را در نظر داشته باشند که در این صورت فرزند باید عاقلانه عمل نماید.
5. آثار وضعی نیکی به پدر و مادر: همان‌طوری که خوردنیها و آشامیدنی‌ها، دارای خواص و آثار وضعی هستند و خواه ناخواه آثارشان را در جسم و روان انسان می‌گذارند، برخی اعمال وکردارهای انسان نیز چنین است. اعمال صالح و نیکو، دارای آثار خوب و کردارهای بد و زشت، نتایج ناپسند از خود به یادگار خواهند گذاشت. این مطلب با کمال صراحت و روشنی از آیات قرآن و روایات استفاده می‌شود. بنابراین همان‌طوری که غم و غصه با آنکه مربوط به فکر و روان است، بدن را لاغر و نحیف می‌سازد و موجب زخم معده و اختلال دستگاه گوارش می‌گردد، همچنین نیکی به پدر و مادر علاوه بر ثواب و عقاب در جهان واپسین، در همین جهان نیز نتیجه‌اش عاید انسان می‌شود. از جمله آثار:
1 . طول عمر: در حدیثی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده است: هر کس دوست دارد عمرش طولانی و روزیش زیاد گردد، باید به پدر و مادرش نیکی کند، چرا که نیکی به آنان ، اطاعت و بندگی خداوند شمرده شده است. (بحار، ج 74، ص 85).
2 . دیگر اثر دنیوی نیکی به پدر و مادر، رفتار پسندیده و روش زیبای فرزندانشان با او می‌باشد. افرادی که حقوق والدین خود را حفظ و اداء می‌نمایند، فرزندانشان هم نسبت به آنان صالح و وظیفه‌شناس بوده و حقوق الهی را در حق ایشان رعایت می‌نمایند.
3 . در میان فامیل و طایفه‌شان، محبوب‌ و عزیز بوده و در دلهای آنان جایی برای خود باز می‌کنند.
4 . دیگر فایده نیکی، آسانی جان دادن در هنگام مرگ است.
پس نتیجه اینکه: مقتضای انسانیت، احترام به والدین است و این قانون کلی برای جامعه انسانی است و عقل هر انسان عاقلی چنین حکم می‌کند و با حکم شرع مقدس هماهنگ است که پدر و مادری که همه امکانات خویش را در رشد و تربیت و بالندگی فرزندان به کار می‌گیرند و با کمال اخلاص، عشق و محبت، فرزندانشان را با شیره جانشان پرورش می‌دهند، حق عظیمی بر گردن فرزندان پیدا می‌کنند تا فرزندان با آن همه زحمات و مشقات بی‌حد و حصر والدین، گامی در جهت جبران قسمتی از خدمات آنان بردارند.

 


پاورقی:

1. بقره:83.
2. مریم:14.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 16، ص 25.




موضوع مطلب : والدین ، حقوق والدین، پدر و مادر،مقام والدین ، جایگاه والدین، بهشت بهشتیان

          
پنج شنبه 91 دی 7 :: 8:52 عصر

بهترین کارهایی که می توان در جوانی انجام داد :

 

مقدمّه: یک انسان در مجموعة عمر طبیعی خود، مانند فصل های یک سال، چهار فصل را می گذراند، فصل اول کودکی و نوجوانی، فصل دوم، جوانی،‌فصل سوم، میانسالی، و فصل چهارم پیری و کهولت. عمدة تفاوتی که بین فصول عمر انسان و فصلهای طبیعت وجود دارد این است که فصلهای طبیعت همه ساله تکرار می شود، ولی فصول زندگی انسان تکرارپذیر نیست و فرصت های از دست رفته باز نمی گردد و لذا لحظات عمر به ویژه دوران جوانی چون سرمایة گرانبها دارای ارزش و اهمیت است و انسان باید نسبت به گذران عمر به ویژه جوانی خود، دقیق و جدی باشد، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: «نسبت به عمر خود سختگیرتر و بخیل تر از پول و ثروت باش»(1) پس شایسته است که از همة دوران زندگی مخصوصاً از نیروی عظیم جوانی و گرانبهاترین فرصت زندگانی در جهت انجام بهترین کارها به خوبی استفاده کنیم. در اینجا به برخی از کارهایی که بزرگان دین سفارش کرده اند در جوانی انجام شود، به طور مختصر اشاره می کنیم.
1. تحصیل علم: اصولاً علم و آگاهی از امتیازات انسان بر حیوانات و موجب کرامت انسان است. لذا جوان باید هم علم و تخصص بیاموزد و هم به مطالعات جانبی و متفرقه برای ارتقای سطح فرهنگ دینی و معلومات عمومی خود بپردازد و از هیچ گونه تلاش و تحمل سختی در راه علم آموزی دریغ نکند.(2)
هر چند علم آموزی هیچ وقت خاصی ندارد و به سفارش اسلام، انسان باید از گهواره تا گور به دنبال کسب علم و دانش باشد. ولی بهترین فرصت برای تحصیل علم دوران جوانی است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: «کسی که در جوانی اش علم بیاموزد مانند نقش بر سنگ، اندوخته های علمیش ثابت می ماند و کسی که در پیری تحصیل علم کند، آموخته هایش مانند نقش روی آب غیر ثابت است.»
2. عبادت و بندگی خدا: هر چند عبادت و ارتباط با خدای متعال در طول زندگانی یک انسان، لازم است، ولی عبادت و راز و نیاز با خداوند بهاری دارد و آن جوانی است زیرا قلب جوان به ملکوت عالم نزدیک تر است و نور فطرت الله بر سراسر جان او پرتو افکن است و استعداد وی برای درک معارف الهی و چشیدن لذت انس با حق تعالی افزونتر. و لذا جوان در مقام انتخاب آسانتر می تواند صراط مستقیم عبودیت را بر راه های شیطانی ترجیح دهد.(3) پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: «انَّ الله یحبُّ الشّابَّ الّذی یَفنی شَبابَهُ فی طاعَةِ الله»(4) یعنی خداوند جوانی که جوانی اش را در طاعت و عبادت پروردگار سپری کند، را دوست دارد.
3. کار و کوشش: کار و کوشش در سنین جوانی موفقیّت و کامیابی در آینده را به دنبال دارد. بدون تردید یکی از آفت های بزرگ جوانی، تنبلی و سستی است. تنبلی، بی حالی و بی حوصلگی جوان را از درون تهی می سازد و روانش را افسرده می کند.
کار در اسلام امری مقدس و بی کاری مذموم و مردود است در حدیث می خوانیم که «خداوند مؤمنی را که دارای حرفه است دوست دارد»(5) یا «هر که بی کار بگردد و سنگینی بار اقتصادی خود را بر دوش مردم بیاندازد ملعون است»(6) در این زمینه روایات بسیاری داریم که نشان دهنده این است که از نظر اسلام، کار کردن امری مقدس است.
زندگی مردان موفق، شهادت می دهد همگی اهل کار و کوشش بوده اند. «الکساندر هامیلتون» یکی از نوابغ دنیا می گوید: «مردم می گویند تو نابغه ای، من از نبوغ خود خبر ندارم، فقط می دانم شخص زحمت کشی هستم.» «بزرگمهر» معتقد است: «باید لب فرو بست و بازو گشود و کار کرد و دم نزد و یقین کرد که کلید طلایی کامیابی، کار و کوشش است.»(7)
4. توبه و بازگشت به سوی خدا: درست است که لطف خداوند درهمه حال شامل بندگان است، اما دورة جوانی، بهار توبه است، زیرا جوانی که کمتر گناه کرده است زودتر می تواند گذشته را ترمیم و بازسای کند. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: «هیچ چیز در نزد خداوند دوست داشتنی تر از جوان توبه کار نیست و هیچ چیز در نزد او ناپسندتر از پیری که برگناه اصرار دارد نمی باشد.»(8)
5. خودسازی و تهذیب نفس: دورة جوانی از نظر تربیت پذیری، حساس ترین دورة عمر به شمار می رود. جوانی، دوره ای است که برای جوان سرنوشت ساز و برای خانواده ها و مربیان و جامعه، مسئولیت آفرین است.(9)
حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در نامة 31 نهج‌البلاغه می فرماید: «بدرستی که قلب جوان مانند زمینِ خالی و مستعد است که چیزی در آن قرار نمی گیرد و بدان عرضه نمی شود مگر آنکه آن را می پذیرد.»(10)
وجود جوان آمادگی هر نوع بذرافشانی را دارد. لذا باید در جوانی به زدودن رذائل اخلاقی و تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی بپردازد. حضرت امام(ره) خطاب به تمام جوانان، اینگونه پدرانه و دلسوزانه نصیحت می کنند: «ای برادر! تا عمر و جوانی و قوّت و اختیار باقی است، اصلاح نفس کن، اعتنا به این جاه و شرفها مکن،این اعتبارات را زیر پا بگذار، تو آدمزاده ای، صفت شیطان را از خود دور کن،تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب، که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیکترند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود. اگر قید و بندهای شیطانی در جوانی از آنها غفلت شود هر روز که از عمر بگذرد ریشه دارتر و قویتر می شوند.»(11)
6 . پرورش جسم و ورزش: جسم، برای روح، بسان یک مرکب و نردبانی است که استکمال و ترقی و تعالی بدون آن میسر نیست. لذا همانگونه که انسان در زندگی روزمره مثلاً وسیلة نقلیه‌ اش را برای استفادة بهتر، مواظبت می کند و به همة جوانب آن رسیدگی می کند،جسم نیز محتاج رسیدگی و رفع خواسته هایش از جمله خواب، خوراک، و استراحت است. البته به حد متعارف و دور از هر گونه افراط و تفریط، که اگر مواظبت از جسم، حالت افراطی به خود بگیرد، یک انسان عیاش و تنبلی می سازد که خواسته های آدمی را برآورده نمی کند و همانطور که از یک اسب تنبل و شکمباره نمی توان کار کشید، انسان پرخور و تنبل هم از عهدة مسئولیتی که بر دوش دارد برنمی‌ آید.(12)

 


 

پاورقی:

1. احسانبخش، صادق، آثار الصادقین، نشر بنیاد برگزاری نماز جمعه، ج 5، ص 26.
2. شمس الدین، سید مهدی، جوانه های جوان، نشر مؤسسه توسعه فرهنگ قرآنی، ص 69.
3. شمس الدین، سید مهدی، جوانه های جوان، ص 80.
4. متقی، علاء الدین، کنز العمال، بیروت، نشر الرساله، ج15، ص 776.
5. حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، نشر مکتبة الاسلامیه.
6. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی.
7. ره توشه راهیان نور، ص 162.
8. متقی هندی، علی، کنز العمال، حدیث شماره 10185.
9. جوانه های جوان، ص 27.
10. نهج‌البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ص 295.
11. جوانان ازدیدگاه اسلام، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول.
12. اخلاق و جوان، ص 92.

 




موضوع مطلب : جوان ، جوانی، دوران جوانی، کار جوان، بهترین کارها، بهشت بهشتیان

          
پنج شنبه 91 دی 7 :: 9:54 صبح

 

وقایع این روز:

_ حکمین در صفین1

صبح دوازدهم یا سیزدهم2 ماه صفر سال 38 ه، لشکرامیرالمومنین «علیه السلام» مهیای جنگ شدند،اما عمروعاص حیله نمودو دستور داد تا قرآنها را بر سر نیزه کنند. صفوف جلو لشکر کفر ورقهایی از قرآن و در دیگر صفوف هرکس هر چه داشت بر سر نیزه کرد!! و فریاد می زدند « لاحکم الا لله »! منافقین مانند اشعث بن قیس ، با تضعیف روحیه لشکر حضرت آنان را به اختیار حکمین تر غیب کردند. هر چه امیرالمومنین «علیه السلام» فرمودند که این نیرنگ است، و من کلام الله ناطق هستم نتیجه نداد. سر انجام قرار بر این شد که هر لشکر حکمی از جانب خود معین کند تا حکم ایشان را هر دو طرف بپذیرند.

معاویه عمروعاص را معرفی کرد و امیرالمومنین «علیه السلام» فرمود: « اگر ناچار هستیم، عبدالله بن عباس ، والا مالک اشتر نخعی حکم باشد ».

اشعث و جماعت قراء و حافظین که بعداً جزء خوارج شدند را ضی به هیچکدام از این دو نشدند و گفتند: «فقط عبدالله بن قیس یعنی ابوموسی اشعری».نفاق منافقین نتیجه داد و ابوموسی و عمروعاص در « دومة الجندل » - که قلعه ای است بین مدینه و شام – جمع شدند، و با توجه به عداوتی که هر دو نسبت به بنی هاشم خصوصا حضرت امیرالمومنین «علیه السلام» داشتند و با مکر و حیله عمروعاص، حضرت را به ظاهر عزل نمودند. ابوموسی از جمله منافقینی بود که در شب عقبه (بعد از غدیر) قصد قتل پیامبر«صلی الله علیه و آله» را داشتند.3

بدین ترتیب فردای آن روز در بین جمعیت ابوموسی به عمرو گفت: تو معاویه را از امارت خلع کن ، تا من هم علی بن ابی طالب «علیه السلام» را خلع نمایم.عمروعاص گفت: من هرگز بر تو کهعامل ابوبکر و عمر بوده ای و در ایمان و هجرت بر من تقدم داشته ای ، سبقت نمی گیرم! ابن عباس گفت:ابوموسی! پسر نابغه تو را فریب ندهد،ولی او به گفته ابن عباس گوش نداد و ایستاد و انگشتر را از دست بیرون کرد و گفت: من علی و معاویه را از خلافت عزل نمودم و ساکت شد.

عمروعاص ملعون ایستاد و گفت: « مردم شنیدید که ابوموسی، علی را از خلافت عزل کرد. من هم او را از خلافت عزل نموده و آن را برای معاویة بن ابی سفیان ثابت می نمایم که او سزاوار تر است، و من بعنوان منصوب کردن معاویه انگشتر به دست می کنم »!

حکمین برای عوام فریبی فحش و دشنام بسیاری به یکدیگر دادند و دست به گریبان یکدیگر شدند و شریح قاضی تازیانه ای بر سر عمروعاص زد. ابوموسی از ترس اصحاب حضرت امیرالمومنین «علیه السلام» به مکه پناهنده شد.همه این مطالب در حالی بود که پیامبر «صلی الله علیه وآله» در غزوه دومةالجندل ابوموسی را از این کار خبر دادند و فرمودند: «حکمین در دومة الجندل گمراهند و گمراه می کنند کسانی را که از آنها تبعیت کنند ».4

امیر المومنین «علیه السلام» پس از این واقعه در قنوت نوافل، ابوموسی و سه نفر دیگر را این گونه لعن می فرمود: « اللهم العن معاویة و عمرا و اباالاعور السلمی و اباموسی الاشعری »5.


1-قلائد النحور: ج محرم و صفر ، ص 385.

2- مستدرک سفینة البحار : ج 6،ص 294.

3- شرح ابن ابی الحدید : ج 13، ص 314،315.

4- منتخب التواریخ:ص167. تتمة المنتهی: ص30-31. شرح ابن ابی الحدید: ج13،ص315.

5-شرح ابن ابی الحدید : ج 13،ص 315.

 




موضوع مطلب : ماه صفر، دوازدهم صفر، جنگ صفین، حکمین در صفین، عمروعاص، ابوموسی

          
پنج شنبه 91 دی 7 :: 9:44 صبح

وقایع این روز:

_ لیلة الهریر در جنگ صفین

خاتمه جنگ صفین نبرد « لیلة الهریر » در شب جمعه یازدهم ماه صفر سال 38 ه بود. در آن شب سپاه معاویه از شدت سرما مانند سگ صدا می کردند، چون « هریر » به صدای سگ می گویند.

امیرامومنین «علیه السلام» ذوالفقار به دست و سوار بر اسب پیامبر «صلی الله علیه وآله» شمشیر می زد وبه هر شمشیری که می زد تکبیری می گفت و شجاعی را به خاک می افکند. مقتولین به دست آن حضرت در آن شب بیش از پانصد نفر نقل شده است، وتا صبح مشغول جنگ بودند به گونه ای که ذوالفقار چند مرتبه خمیده شد و آن بزرگوار با زانوی مبارک آن را راست نمودند .

در این جنگ جمعی از لشکر امیرالمومنین «علیه السلام» به شهدت رسیدند که از جمله آنها عمار یاسر، اویس قرنی، هاشم مرقال، پسر هاشم، خزیمة بن ثابت، صفوان بن حذیفه و عبدالله بن بدیل با برادرش عبدالرحمن بن بدیل، عبدالله بن حارث برادر مالک اشتر ، که از خواص امیرالمومنین «علیه السلام» بودند.

از لشکر معاویه جمع کثیری به درک واصل شدند واین جنگ 14 ماه به طول انجامید.سر انجام با حیله عمروعاص و نفاق عده ای مثل اشعث بن قیص کندی کار به حکمیت کشید.




موضوع مطلب : یازدهم صفر ، ماه صفر ، جنگ صفین ، لیلة الهریر

          
سه شنبه 91 دی 5 :: 1:0 صبح

راه کسب حضور قلب در نماز چیست؟ چگونه می‌توان توفیق طاعات خاص از جمله نماز شب را یافت؟

پاسخ:

موضوع یاد شده از جهات مختلف می‌تواند مورد بررسی واقع شود، یکی از راهکارها این است که موانع و عوامل بازدارندة حضور قلب در نماز را بشناسیم و سپس برای رفع آنها بکوشیم. برخی افراد اصل فلسفة عبادت و به خصوص نماز را نمی‌دانند، لذا نمی‌توانند در موقع نماز حضور قلب پیدا کنند. سعی کنید که در مورد فلسفه و حکمت عبادات و نیز آثار معنوی آن بیشتر مطالعه کنید. برای ایجاد حضور قلب در نماز به راهکار‌های زیر عمل نمایید:
1. در جای خلوت نماز بخوانید.
اگر نماز فرادا یا نماز مستحب می‌خوانید بهتر است جای خلوتی را انتخاب کنید که سر و صدا و مزاحمت نباشد. بهتر است در مکان نماز عکس یا چیزی دیگر که ممکن است توجه شما را جلب کند، وجود نداشته باشد.
2. سعی کنید برای نماز جای خاصی را انتخاب کنید
بهتر است در منزل جای خاصی را برای نماز انتخاب کنید و همیشه در آن جا نماز بخوانید. اگر مدتی این کار را انجام دهید و در جای خاصی نماز بخوانید، بعد از آن هر وقت در آن مکان قرار بگیرید، نماز و عبادت در ذهن شما تداعی می‌کند و کمتر به یاد مسایل و موضوعات دیگر خواهید بود.
3. در حال نماز فقط به محل سجده نگاه کنید و به اطراف نگاه نکنید.
یکی از موانع تمرکز و ایجاد حضور قلب در نماز آن است که انسان وقتی اشیاء و یا افراد را می‌بیند هر کدام خاطره ای را در ذهن انسان تداعی می‌کند، ‌لذا امکان آن که دربارة نماز و محتوای آن تفکر و تدبر نماید، از وی سلب می‌گردد. برای جلوگیری از این مانع، می‌توانید به محل سجده نگاه کنید یا چشم‌هایتان را در حال نماز ببندید، هر کدام اینها را که تشخیص دادید برای حضور قلب مفیدتر است، انتخاب کنید.
4. بهتر است در اتاق کوچک یا نزدیک دیوار نماز بخوانید که دید زیاد نداشته باشید.
اگر این روش‌ها را مدتی رعایت کنید قطعاً برای شما مفید است و در آن صورت در جماعت هم می‌توانید با حضور قلب نماز بخوانید. در نماز جماعت به موضع سجده نگاه کنید و وقتی امام حمد و سوره را بلند می‌خواند، به قرائت او خوب گوش دهید.
5. در حال نماز به معانی جملات و کلمات آن توجه کنید. به خاطر داشته باشید که با خدا صحبت می‌کنید و او دارد سخنان شما را می‌شنود. رسول خدا فرمود: آن چنان خدا را عبادت کن که گویا او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را مشاهده می‌کند».(1)
6. در حال نماز به یاد مرگ باشید. توجه داشته باشید که نه وقت مرگ معلوم است ونه شرایط آن و در هر لحظه امکان وقوع دارد، حتی ممکن است همین نماز، نماز آخر باشد. اگر انسان به فکر مردن باشد، در این صورت نمازش را با غفلت نمی‌خواند.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی می‌فرماید: نماز واجب را در وقت‌اش بخوان، مانند کسی که نماز وداع می‌خواند و می‌ترسد که بعد از این توفیق نماز خواندن پیدا نکند، و در هنگام نماز به محل سجده نگاه کن. اگر احساس کنی که شخصی نزدیک تو مراقب نمازت می‌باشد، نمازت را بهتر می‌خوانی، بدان که تو در محضر کسی هستی که تو را مشاهده می‌کند ولی تو او را نمی‌بینی.(2) اگر این نکات را رعایت کنید و مدتی تمرین نمایید، قطعاً حضور قلب پیدا می‌کنید و می‌توانید نمازهایتان را با حضور قلب بیشتری به جا آورید.
اما جواب بخش دیگر سؤال «چگونه می‌توان توفیق طاعات خاصه از جمله نماز شب را یافت؟»:
قبل از پرداختن به پاسخ اصلی این سؤال لازم است به این نکته اشاره کنم که نمازهای واجب بر همة مکلفین واجب است. ابتدا باید انسان سعی کند که نمازهای واجب را با اخلاص و حضور قلب و به موقع انجام دهد. بعد از انجام نمازهای واجب نوبت به نمازهای مستحب و از جمله نماز شب می‌رسد و انسان می‌تواند با انجام آن به مقامات بالاتر از کمال ومعنویت نایل شود. برای آن که توفیق به خواندن نماز شب پیدا کنید باید با اخلاص کامل از خداوند بخواهید که توفیق خواندن نماز شب را برایتان عنایت کند. هر موقع که حال معنوی برایتان حاصل شد به خصوص بعد از نماز و در مجالس و در مراسم دعا که توجه‌تان به طور کامل به سوی خداست، دعا کنید و از خداوند بخواهید که توفیق درک فضیلت نماز شب را برایتان عنایت کند.
آن چه در درجه اوّل مهم است فهمیدن و درک حقیقت نماز است، نه صرف انجام آن، بنابراین سعی کنید نماز با معرفت و از روی آگاهی و شناخت به جا آورید، در دعاها آمده است که انسان در موقعی که می‌خواهد بخوابد با طهارت و وضو باشد و به یاد خدا باشد و از خداوند بخواهد که برای خواندن نماز شب بیدار شود وعلاوه بر آن سورة قل هو الله احد، سورة الهیکم التکاثر و آیت الکرسی را بخواند.(3) انشاء الله بیدار می‌شود. البته توجه داشته باشید که اگر کسی این دعاها را بخواند و باز هم برای خواندن نماز شب بیدار نشود، نباید منصرف شود، همین که نیّت می‌کند و اراده خواندن نماز شب را دارد، ثواب می‌برد. باید بیشتر سعی کند و خود را عادت دهد تا برای خواندن نماز شب توفیق پیدا کند.شب زودتر به رختخواب بروید تا کمبود خواب نداشته باشید. شام خود را دیر وقت و سنگین نخوردید از ساعت زنگدار کمک بگیرید . درباره آثار دنیوی و اخروی نماز شب مطالعه کنید.

 


 

پاورقی:

1. نهج الفصاحه، ص 65.
2. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، 1403 هـ .ق، ج 84، ص 233.
3. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369، ص 231 ـ 233.

 




موضوع مطلب : عبادت ، نماز ، حضور قلب ، توفیق عبادت، توفیق نماز، توفیق نماز شب

          
دوشنبه 91 دی 4 :: 8:34 عصر
<   <<   6   7   8   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 20
  • بازدید دیروز: 55
  • کل بازدیدها: 1103808
امکانات جانبی