سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت بهشتیان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

چگونه است که تیری را در حال نماز از پای حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در می آورند و متوجه نمی شود اما در حال نماز فقیری به مسجد می آید و حضرت متوجه او می شوند؟

پاسخ:

یکی از بهترین گونه های عبادت پروردگار عالم نماز است و در نماز است که انسان به خداوند متعال نزدیک شده و خود را در محضر خدا می بیند، با او حرف زده و راز و نیاز می کند. و در این عبادت بود که ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ به طور کلی از این عالم بریده و به خدا و عالم ملکوت پیوند می خوردند لذا در مورد حالات ائمه هنگام نماز حکایات بسیاری نقل شده است که امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ به کلی از این دنیا غافل می شده اند و چنان که گویی در این عالم مادی نیستند از جمله در حالات نماز حضرت امیرالمؤمنین آمده است که در لیلة الهریر در جنگ صفین حضرت نماز می خواند در حالی که تیر از راست و چپ او می گذشت و بر زمین می آمد و ابداً در ساحت وجود آن حضرت تزلزلی نبود و به نماز خود مشغول بود و وقتی تیری به پای مبارکش رفته بود خواستند آن را بیرون آورند به طوری که درد آن بر آن جناب اثر نکند صبر کردند تا مشغول نماز شد آنگاه بیرون آوردند چرا که آن وقت، توجه کلی آن جناب به جانب حق تعالی بود و ابداً به غیر او التفاتی نداشت.(1) بنابراین باید گفت که حضرت به هیچ وجه متوجه درآوردن تیر از پای مبارک نشدند، اما دربارة اینکه چطور حضرت در اینجا متوجه نشدند، ولی وقتی سائلی به مسجد آمد و درخواست کمک کرد حضرت متوجه او شدند و انگشتر خود را به فقیر بخشیدند. باید گفت: توجه به فقیر در حین نماز توجه به خداست در تفسیر نمونه در ردّ‌ اشکال فخر رازی ـ که توجه به فقیر منافات با توجه به خدا دارد ـ آمده است: آنهایی که این ایراد را مطرح می کنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن نیست، بلکه عین توجه به خداست، علی ـ علیه السّلام ـ در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا و می دانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خداست.
و به تعبیر روشنتر: پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبیر دیگر، آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما آنچه در مسیر رضای خدا است کاملاً با روح عبادت سازگار است و آن را تأیید می کند، ذکر این نکته نیز لازم است که معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بی اختیار احساس خود را از دست بدهد، بلکه با ارادة خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست بر می گیرد.(2)
خارج کردن تیر از بدن صرفاً‌ جنبة شخصی و جسمی دارد و از مقام توجه کامل به خداوند و غرق شدن در ذات او دور است، ولی توجه به حال بندة فقیر و محرومی که در مسجد پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نالة مظلومانه سر داده و طلب کمک می کند، یک عمل خدایی و قرب به اوست بنابراین جای تعجب نیست که نالة‌سوزان آن فقیر محروم و طلب استمداد او در برابر مسلمانان، دلِ آگاه علی ـ علیه السّلام ـ را هنگام نماز متوجه خود سازد و ضمن آن عبادت، عبادت دیگری که هر دو برای خدا و جلب خشنودی او بوده است، انجام دهد حتی این عمل به قدری شایسته و ارزنده بود که آیه ای در شأن این عمل خوب نازل گردید.(3)

 


پاورقی:


1. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، انتشارات مؤمنین، چاپ اول، 1379، ج 1، ص 328.
2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، ، ج 4، ص 428.
3. مکارم شیرازی، ناصر، سبحانی، جعفر، پاسخ به پرسشهای مذهبی، انتشارات نسل جوان، چاپ اول، 1381،ج 1، ص 177.




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 91 آبان 11 :: 10:38 صبح

در فضایل حضرت علی ذکر می‌کنند که در اولین دعوت پیامبر که اقوام خود را دعوت کرد فقط حضرت علی به پیامبر جواب مثبت داد و پیامبر او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد این چگونه می‌تواند برای حضرت علی فضیلت باشد در حالی که او تربیت شده پیامبر و دیگران تربیت شده پیامبر نبودند؟

پاسخ:

در پاسخ به این سؤال باید به دو مطلب به عنوان مقدمه اشاره شود:
یکی در مورد نحوة شکل گیری شخصیت انسان و عوامل مؤثر آن: اصولاً خلق و خو و منش و مسلک و شخصیتی که فرد به مرور زمان کسب می‌کند متأثر از عوامل بسیاری است که بعضی به نحو اقتضاء در حرکات و سکنات نحوة تصمیم گیری و عمل آدمی تأثیر می‌گذارد و بعضی به عنوان علت فاعلی است. در اسلام برای بهترین شکل گیری شخصیت و به وجود آمدن فرزندی مستعد و متمایل به نیکی‌ها و در حد خود کامل، ‌دستوراتی آمده است که قبل از تولد تا مرگ را در بر می‌گیرد و بعد از آن ادامه می‌یابد. که به طور اختصار به آنها اشاره می‌شود:(1)
1. نقش وراثت بر شخصیت: چون ویژگیهای پدر و مادر با وراثت به فرزندان منتقل می‌شود، لذا در اسلام دستوراتی آمده که چه همسران و با چه خصوصیاتی انتخاب گردد تا زمینه ساز به وجود آمدن فرزندانی مطلوب با شخصیت‌هایی ارزشمند گردد. که با نگاه به زندگی ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ این اهمیت قابل مشاهده می‌باشد.
2. تأثیر محیط بر شخصیت.
3. آداب معاشرت.
4. تغذیه.
5. دوستان و همنشینان.
و نیز، مسأله آزادی و اختیار انسان و نوع تفکرات شخصی و تصمیم‌های صواب و یا ناصواب خود انسان است، اساساً انسان موجودی است که ذاتاً دارای اختیار و آزادی در عمل می‌باشد و در فعل و ترک‌های خویش از خود اراده و اختیار دارد. این که همواره بر سر دو راهی‌ها محاسبه می‌کند و راهی را انتخاب می‌نماید، ‌خود دلیل بر اختیار و آزادی اوست و با اختیار و انتخاب خود انسان است که کمال حقیقی و فضایل انسانی به دست می‌آید و این برای تمام انسانها حتی پیامبران یکسان می‌باشد.(2)
بنابراین مسأله اراده و اختیار تا آن جا اهمیت دارد که حتی مقاماتی که خداوند بر انبیاء و اولیاء اعطا کرده از روی آزادی و اختیار آنها بوده است. و این گونه نبوده که از روی جبر به چنین مقامات و فیضی رسیده باشند. البته پیامبران و انبیاء ـ علیهم السّلام ـ دارای مبادی افعال اختیاری از جمله علم و آگاهی نسبت به گناه یا فعل نیکی داشته‌اند، و یا خداوند همیشه به آنها الطاف ویژه‌ای به خصوص هنگام اراده ارتکاب خطا داشته است. مانند: داستان حضرت یوسف با زلیخا،(3) ولی این علم و آگاهی و قدرت‌ آنها و لطف خداوند هیچ منافاتی با آزادی و اختیار آنها برای ترک گناه یا انجام کار نیک ندارد. چرا که علم به تنهایی منشأ اعمال نیک نمی‌شود و حتی بسیاری از افراد با وجود علم به نیکی یک امر، خلاف آن را انجام می‌دهند. پس این ارادة نیک خود انسان است که در کنار علم، کمال آفرین باشد. و کمال و برتری معصومین اولاً و بالذات مربوط به اراده و انتخاب خود آنان است نه نزد علم خدادادی.
و یا لطف خداوند به انبیاء و اولیا ـ علیهم السّلام ـ، بدون حساب و مقدمه نیست، بلکه بایستی زمینه‌های این لطف با اعمال اختیاری فراهم شده باشد، پس عنایات ویژه الهی نسبت به انبیاء با توجه به زمینه‌های قبلی در آنان است. از این روست که ترک گناه یا کسب فیضی در پرتو چنین عنایاتی می‌تواند فضیلت و برتری حساب شود.(4)
با توجه به این دو مطلب، در مورد شخصیت وارسته امام علی ـ علیه السّلام ـ ابتدا گذری بر زندگی آن حضرت می‌نماییم:
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در خانواده‌ای به دنیا آمده بود که هر دو هاشمی نسب بودند. و از نظر تربیت و اخلاق خوی دینی و خداپرستی داشتند و به هیچ وجه پیرامون بت و بت پرستی نرفتند. وی در مکان مقدسی به نام کعبه به دنیا آمد که تولد آن حضرت با تحولات معنوی همراه بود. پدرش در تربیت فرزندان خود دقت فراوان نموده و آنها را با تقوا و با فضیلت بار می‌آورد. در سن 6 سالگی بود که تحت تکفّل و تربیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و معلمی عالم و فاضل قرار گرفت، و در پیروی از نمونة عالی کمال و فضیلت روزگار گذراند. و همان طور که در خطبة (192) نهج البلاغه خود فرموده همواره در خدمت و مصاحبت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. با نور وحی آشنا گردیده و خدای خود را شناخته بود،(5) لذا هنگامی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آن روز میهمانی و روز سرنوشت ساز مردم را به حق دعوت کرد و همراه و یاور می‌خواست، علی ـ علیه السّلام ـ اولین کسی بود که با ارادة قوی و علم و آگاهی به ندای حق لبیک گفت، و در این تصمیم گیری و اسلام آوردنش حتی با پدرش مشورت نکرد.(6)
اگر چه علی ـ علیه السّلام ـ از نظر اصل و نسب نمونه، و از نظر مربی، تربیت شدة پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند امّا آن چیزی که باعث شد علی ـ علیه السّلام ـ بیش از دیگران در این کار سبقت بگیرد و ایمان بیاورد، اراده و اختیار آن حضرت بود، که در آن دوران خفقان و سخت، توانست با تأمل و تفکر و اندیشه‌ای صحیح و با آزادی و اختیار، راه صحیح را انتخاب کند و به کمال برسد. پس این اراده و اختیار حضرت بود که با وجود علم به نیکی عمل، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و خداوند، به کمال و فضیلت رسید. و در عین حال در آن زمان بودند افرادی که در جوار رحمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ زندگی می‌کردند، و یا برادران امام علی ـ علیه السّلام ـ که تحت تربیت ابوطالب بودند، ولی تنها کسی که به ندای حق لبیک گفت علی ـ علیه السّلام ـ بود. پس صرف شرایط مساعد خانواده و وجود مربی وارسته، برای کسب فضایل و کمالات، اگر چه مهم و لازم است امّا کافی نمی‌باشد.
همان طور که در قبل گفتیم، آن چه می‌تواند انسان را به سعادت و شقاوت برساند، اراده و اختیار شخصی می‌باشد. و این اراده وعلم و آگاهی فرد است که می‌تواند او را مانند علی ـ علیه السّلام ـ به اسبق السابقین برساند و یا مانند پسر نوح به اسفل السافلین تنزل دهد. و طبق تعبیر قرآن السابقون السابقون، اولئک المقربون(7) مقربین درگاه خدا کسانی هستند که در کار نیک سبقت می‌‌جویند» علی ـ علیه السّلام ـ نیز توانست با اراده قوی و انتخاب خود به اسبق السابقین نایل گردد و این سبقت افتخار آمیز وی در قبول دعوت حق، فضیلتی بزرگ و بی‌نظیر برای او شمرده شده است.(8)
بنابراین کسب فضایل اختیاری و رفع رذایل و مفاسد حتی از سوی معصومین ـ علیهم السّلام ـ جبری و بدون اختیار نمی‌باشد، بلکه انسان بایستی با اراده و آزادی و انتخاب خود، گام در مسیر نیکی‌ها گذارد و از زشتی‌ها بپرهیزد و از این رهگذر به کمالات و برتریها نایل گردد.

 


پاورقی:


1. الله مرادی اکبری، شخصیت از دیدگاه اسلام، با مقدمه میرزا علی سلیمانی بروجردی، انتشارات زهیر، 1381، ص 24.
2. غرویان، محسن، غلامی، محمد رضا، میرباقری، سید محمد حسین، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، قم، انتشارات دار العلم، چاپ اول، 1371، ج 2، ص109.
3. یوسف: 24.
4. ر.ک: بحثی مبسوط در آموزش عقاید، پیشین، ج 2، ص110.
5. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، انتشارات مشرقین، چاپ چهارم، 1379، ص 399، خ 192.
6. ملیحی، سید محمد، فضایل علی ـ علیه السّلام ـ از زبان خلفاء، قم، انتشارات مهدی یار، چاپ اول، 1379، ‌ص 27.
7. واقعه: 10.
8. فلسفی، محمد تقی، شرح و تفسیر دعای مکارم اخلاق، از صحیفه سجادیه، قم، نشر فرهنگ، چاپ چهارم، 1379، ج 2، صص 158 ـ 161.




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 91 آبان 10 :: 6:3 عصر

شخصیت امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ را برای یک فرد سنی معرفی ‌نمایید.

پاسخ:

از آنجا که موضوع خلافت و جانشینی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ اساس اختلاف میان شیعه و سنی است. شایسته است که برای فضیلت و شخصیت و مناقب امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ از کلام اهل سنت بهره جسته و در چندمحور به بحث پرداخته شود.
در روایتی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، خطاب به امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ چنین آمده که فرمودند: «یا علی! اگر نمی ترسیدم از اینکه مردم دربارة تو، آنچه را که درحق عیسی بن مریم گفتند، فضایل تو را بر می شمردم.»(1)

الف) فضایل امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ از دیدگاه قرآنشیعه و سنی اتفاق نظر دارند که در مدح امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ آیات زیادی نازل شده است. در روایتی از خود حضرت آمده است که: «قرآن نازل شده است در چهار ربع. یک ربع آن در شان ما، یک ربع آن در بیان ذلت و گمراهی دشمنان ما، یک ربع در حکایات و امثال و قصص و یک ربع واجبات و احکام و شرایع است»(2) ابن عباس روایت کرده است که: در قرآن نازل نشد آیه ای که در آن (یا ایها الذین آمنوا) باشد مگر اینکه علی ـ علیه السّلام ـ امیر آن آیه باشد (یعنی مولای مومنان، امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ است.)(3)
اسماء بنت عمیس نقل می کند: وقتی آیة و صالح المومنین(4) نازل شد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: صالح المومنین علی ـ علیه السّلام ـ است.(5) ابن عباس می گوید: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «در قرآن آیة درباره کرامت نیست. مگر آنکه علی ـ علیه السّلام ـ سرکردة آن باشد.»(6)
در تفسیر آیة و کونوا مع الصادقین(7) آمده است که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: (ای کونوا مع علی و اصحابه) یعنی با علی ـ علیه السّلام ـ و اصحابش باشید.(8)
یا در روایتی وارد شده است که وقتی آیة انما انت منذر(9) نازل شد، حضرت دست خود را بر سینه گذاشته و فرمودند: من بیم دهندة امت هستم و با دست به شانة علی ـ علیه السّلام ـ اشاره کرده و فرمودند: اما تو یا علی! هادی این امت هستی و بعد از من بوسیلة تو هدایت می یابند.(10) یا از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد شده است که مراد آیة اولئک هم خیر البریة(11)، علی ـ علیه السّلام ـ و شیعیان او هستند.(12)
و نیز وقتی آیة یسعی نورهم(13) و ممّن خلقنا امّةٌ یهدون بالحق(14) نازل شدند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: مراد از آن جماعت هدایت یافته، علی ـ علیه السّلام ـ و شیعیان او هستند.(15)
ابن عباس می گوید: وقتی آیة و السابقون السابقون(16) نازل شد رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: جبرئیل خبر داد که مراد از آن علی ـ علیه السّلام ـ و شیعیان اویند که به سوی بهشت سبقت می گیرند و به خدا نزدیک می شوند.(17) و ده ها آیة دیگر نیز در شان و منزلت امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ نازل شده است، که به جهت اختصار به نمونه‌های از آن اشاره شد.

ب) فضایل امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ از منظر روایاترسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرمایند: «نسبت علی ـ علیه السّلام ـ به من. نسبت سر است به بدن»(18) از جابر نقل شده است که رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «علی بهترین انسان است، و هر کس نپذیرد کافر است.»(19) یا در جنگ تبوک خطاب به امیر المومنین فرمودند: «تو برای من. چون هارون برای موسی هستی، جز اینکه بعد از من دیگر پیامبری نخواهد بود.»(20) انس بن مالک می گوید: من نزد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودم که دیدم علی ـ علیه السّلام ـ می آید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «من و علی حجت بر امتّم در روز قیامت هستیم.»(21) ام سلمه می گوید: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «هر کسی به علی ـ علیه السّلام ـ دشنام دهد مرا دشنام داده است. و هر کسی مرا دشنام دهد یقیناً خدا را دشنام داده است.»(22) ابن عباس از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند که حضرت فرمودند: «محبت علی ـ علیه السّلام ـ گناهان را از بین می برد، چنان که آتش هیزم را از بین می برد.»(23)
روایت شده است که بعد از نزول آیة یا ایها الذین امنوا اذ ناجیتم(24) امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ ده سوال از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرسید از جمله اینکه: یا رسول الله! حق چیست؟ حضرت فرمودند: (الخلافه حقّ اذا انتهت الیک) خلافت حق است هرگاه به تو رسد. و این حدیث به مفهوم شرط، دلالت می کند بر آنکه خلافت قبل از رسیدن به آن حضرت باطل باشد.(25)
ابن عباس روایت کرده که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «اگر درختان قلم شوند و دریاها مرکب شوند و جنیان حساب کننده شوند و آدمیان نویسنده شوند، نمی توانند فضائل علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ را بشمارند.»(26) و نیز امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ با حق است و حق با اوست، این دو از هم جدا نخواهند شد تا اینکه نزد حوض کوثر حضور یابند.(27) رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «هر که بخواهد مانند من زندگی کند و مانند من بمیرد و در بهشت عدن ساکن شود باید که با علی ـ علیه السّلام ـ دوستی کند، و از او و امامان بعد از او متابعت کند. اگر بعد از من تکذیب ایشان کنند، صلة مرا با ایشان قطع کرده اند و خداوند شفاعت مرا به ایشان (تکذیب کنندگان) نرساند.(28)
معیار سنجش اعمال و صراط مستقیم کسی جز امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ نیست.(29)

ج)اما در اصل مسئلة وصایتهمان گونه که از مفهوم لغوی آن پیداست وصایت جز به تنصیص وصیت کننده تحقق پیدا نمی کند. به عبارت دیگر تا موصی کسی را به عنوان وصی خود انتخاب نکند وصایت معنا ندارد، ولی در اینجا صرف نظر از اینکه امر نبوت و ادامة راه نبوت یک امر الهی است و اصل نبوت به امر خداست، وصایت و ادامة راه نیز به امر خداست و باید از ناحیة او معین شود.
این امر نزد عقلای عالم یک امر پذیرفته شده است که صاحبان هر مال و مقام، وصایت امور خود را به اصلح ترین فرد نزدیک خود محول می کند، بنابراین موصی برای ادامة هدف و مقصود خود، شخصی را که مورد تایید و صلاحیت است انتخاب می نماید و اینها صرف نظر از فرمان خداست. رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فرمان خدا، اولین بار در واقعة «یوم الدار» به صورت آشکار مردم را به این امر آگاه کردند و گفتند: (انت وصییی و خلیفتی من بعدی) و دیگر بار در «لیلة‌المبیت»(30) و نیز کراراً در غزوات آن را بیان کردند: «انت منّی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی».(31) مهم تر از همة‌ اینها واقعة غدیر خم است که رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دست امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ را گرفته و فرمودند: (من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»(32) اگر کسی اهل تعقّل و تفکر باشد می بیند که همة‌ اینها از حضرات عامّه نقل شده، و این مقامات را رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ تفویض فرموده اند که: «هر آنچه بر من حلال است بر علی ـ علیه السّلام ـ نیز حلال است.»(33) این در مقابل کلام منافقان گفته شد. زیرا ورود با حال جنابت به مسجد الحرام برای همه ممنوع بود غیر از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ.(34) چرا که خود فرمودند: من و علی ـ علیه السّلام ـ یک درخت واحده هستیم.(35) و نیز درب تمام منازل که به مسجد الحرام باز می شدند بسته شد مگر باب امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ.(36)
بعد از بیان گوشه هایی از فضایل امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ، بهتر است با نقل روایتی از فعل و رفتار رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حق مادر حضرت نوشتار را به پایان برسانیم. نقل شده است روزی که فاطمة بنت اسد از دنیا رفت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ کارهای عجیبی در مورد دفن ایشان کردند که مورد سوال واقع شد. اتفاقا سوال کننده خلیفة دوم است. از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ سوال کرد که در حق این زن چنان کردی که با دیگران نکرده ای؟ حضرت فرمودند: این زن همانند مادری است که مرا به دنیا آورده است یعنی مولود فاطمه بنت اسد (امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ) از وجود رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ جدایی ندارد.(37) و به همین ملاک است که می گوید: «علی از من است و من از اویم و امانات مرا به جز علی ـ علیه السّلام ـ پرداخت نمی کند.(38)
بنابراین، امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ از نظر قرآن، روایات، تاریخ، در تقوا، شجاعت، ورع، حسن خلق و... از تمام مخلوقات، به غیر از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ برتری داشته و شایستة امامت و پیروی است. امید است که از شیعیان و رهروان واقعی حضرت بوده باشیم.

 


پاورقی:


1. ابی الفتح شهرستانی، الملل و النحل،ج1،ص169، بیروت، انتشارات دارالمعرفه.
2. الحسینی استرآبادی، سید شرف الدین علی، تاویل الایات،ج1،ص18 قم، نشر مدرسة امام مهدی (عج)، 1407 هـ .ق.
3. اصفهانی، ابو نعیم احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء،ج1،ص64، بیروت، نشر دارالکتب العربی، 1407 هـ .ق،.
4. تحریم:4.
5. ابن المغازلی، مناقب علی بن ابی طالب،ص269،ح316، تهران، نشر مکتبة الاسلامیة، 1402 هـ . ق.
6. محمد صالح حسینی ترمذی، مناقب مرتضوی،ص19، چاپ بمبئی، 1321 هـ . ق.
7. توبه:19.
8. حاکم الحسکانی، شواهد التنزیل،ج2،ص341، تهران، انتشارات ارشاد اسلامی، 1411 هـ .ق.
9. رعد:7.
10. ابن شیرویة دیلمی، فردوس الاخبار،ج1،ص75، نشر دارالکتب العربی، 1407.
11. بینه:7.
12. شواهد التنزیل، ج 2، ص 459.
13. حدید:12.
14. اعراف:181.
15. سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع المودّه،ج1،ص128، قم، انتشارات شریف رضی، 1413 هـ .ق.
16. واقعه:10.
17. سبط بن الجوزی، تذکرة الخواص،ص17، تهران، انتشارات نینوی.
18. ابوبکر احمد بن علی الخطیب البغدادی،ج7،ص12، تاریخ بغداد، بیروت، درالکتب العلمیه.
19. فردوس الاخبار، ج 3، ص 89.
20. تاریخ بغداد، ج 11، ص 432.
21. تاریخ بغداد، ج 2، ص 88.
22. ابن حسام الدین هندی، کنز العمال،ج11،ص602،ح32903، بیروت، نشر موسسة الرسالة، 1413 هـ .ق.
23. تاریخ بغداد، ج 4، ص 195.
24. مجادله:12.
25. مناقب مرتضوی، ص 12.
26. ینابیع المودّه، ج 1، ص 143.
27. ابن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد،ج9،ص134، بیروت، نشر دارالکتب العربی، 1402 هـ .ق.
28. حلیة الاولیاء، ج1، ص86.
29. السید هاشم الحسینی البحرانی، تفسیر برهان،ج1،ص563،ح2، قم، نشر دارالکتب العلمیه.
30. فخر رازی، تفسیر فخر رازی،ج5،ص221، بیروت، نشر دارالفکر، 1410 هـ .ق.
31. محمد بن عیسی بن سوره، سنن ترمذی، ج5، ص 599، ح‌3730 ،بیروت، نشر دارالفکر.
32. ابن عبدالله حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین،ج3،ص144،ح4652، بیروت، نشر دارالکتب العلمیّه، 1411 هـ . ق.
33. مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 135، حدیث 4632.
34. مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 144، حدیث 4652.
35. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، نشر دارالفکر، 1415 هـ .ق، ج17، ص316.
36. سنن ترمذی، ج 5، ص 599، حدیث 3732.
37. مستدرک علی الصحیحین، ج 3. ص 117، حدیث 4574.
38. محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه،ج1،ص44، بیروت، نشر دارالفکر.




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 91 آبان 10 :: 5:53 عصر

آیا اگر کسی ولایت امام علی ـ علیه السلام ـ را نپذیرد مرتد محسوب می شود یا خیر؟

پاسخ:

بر اساس روایات عدم پذیرش ولایت امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ اگر از روی خصومت و دشمنی باشد، مستلزم نفی ولایت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و کفر است در این زمینه روایات بسیاری وجود دارد که هم از طریق اهل سنت نقل گردیده و هم از طریق شیعه ما در اینجا برای اطلاع و آگاهی تعدادی از آنها را نقل می نمائیم:
1ـ ابن حجر عصقلانی در کتاب «صواعق المحرقه» از رسول اکرم نقل کرده که آن حضرت فرموده: من سَبَّ علیاً فقد سبّنی و من سبّنی فقد سب الله(1).
«هر کس به علی دشنام دهد، مرا دشنام داده و کسی که مرا دشنام دهد، خدا را دشنام داده است».
2ـ ملا سلیمان حنفی قندوزی در کتاب «ینابیع المودة» می نویسد: من اذی علیاً فقد اذانی و من اذانی فعلیه لعنة الله(2).
«کسی که علی ـ علیه السلام ـ را اذیت کند، مرا آزار داده است و کسی که مرا آزار دهد لعنت خدا بر او باد».
3ـ همچنین ابن حجر از پیامبر نقل نموده که فرمود: من سب اهل بیتی فإنما یرتد علی الله و الاسلام و من آذانی فی عترتی فعلیه لعنة الله(3).
«کسی که اهل بیت مرا دشنام دهد، از خدا و اسلام بر گشته (مرتد است) و کسی که مرا بیازارد نسبت به عترتم پس لعنت خدا بر او باد».
4ـ امام احمد حنبل در کتاب «مُسند» به طرق متعددی از پیامبر نقل کرده که فرمود: من آذی علیاً بعث یوم القیامة یهودیاً او نصرانیاً(4).
«کسی که علی را بیازارد، خداوند آن شخص را در روز قیامت به صورت نصرانی و یا یهودی (غیر مسلمان) مبعوث خواهد کرد».
5ـ در منابع مختلف روائی اهل سنت از قول رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل گردیده که پیامبر فرموده: لا یُحب علیاً الا مؤمن و لا یبغضه الا کافر(5) «دوست نمی دارد علی را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد او را مگر کافر».
بنابراین به حکم روایات رسیده از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و همچنین به حکم آیات شریفه قرآن از جمله:
1ـ و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا(6).
«هر آنچه را که پیامبر به شما عطا کرد و به شما داد (فرمود) آن را به گیرید (و بدان عمل نمائید) و از آن چه شما را نهی نمود، از آن پرهیز نمائید».
2ـ اطیعوالله و اطیعوا الرسول و او لوالامر منکم(7).
به حکم این آیات و آیاتی از این قبیل، کسانی که آگاهانه ولایت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ را نپذیراند، به سخن رسول خدا و سفارش او عمل نکرده اند و چون از او اطاعت نکرده اند در حقیقت از خدا و رسول اطاعت ننموده اند.

 


پاورقی:


1. - الصواعق المحرقه، فصل اول از باب یازدهم. محمد بن یوسف گنجی شافعی، کفایة الطالب، باب دهم. مستدرک حاکم، ج 3، ص، 121.
2. - ینابیع المودة، ص 48.
3. - الصواعق المحرفه، فصل اول، از باب یازدهم.
4. - مسند احمد جنبیل، ج 3، ص 123 و کنزالعمال ج 6، ص 400.
5. - ینابیع الموده، ص 47.
6. - حشر:7.
7. - نساء:59.




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 91 آبان 10 :: 6:0 صبح

شیعه به چه معناست و به پیر وان چه عقیده ای شیعه گفته می شود؟

پاسخ:

کلمه شیعه در لغت از ریشه «شاع» به معنی همراهی و تبعیت گرفته شده است(1) و معنی لغوی آن گروه و جماعتی است که در انجام کاری همکاری می کنند و گاهی نیز به تبعیت کننده از یک فرد اطلاق می شود.(2) هم چنان که در قرآن می گوید: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ(3): همانا از پیروان او ابراهیم است».
بنابراین شیعه در لغت به معنی همراهی و پیروی کردن است امّا در اصطلاح به چندین معنا به شرح ذیل می باشد:
1. شیعه به کسانی گفته می شود که علی ـ علیه السّلام ـ و اولاد او را دوست دارند چون اهل بیت رسول اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ هستند و خداوند دوست داشتن آنها را واجب کرده است و در قرآن آمده: «... بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم).»(4)
شافعی بزرگ و امام مکتب شافعیه در این باره می گوید:
یا اهل بـیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله
کفاکم من عظیم الشأن انکم من لم یصلّ علیکم لا صلاة له(5)
یعنی: ای اهل بیت رسول خدا، دوست داشتن شما در قرآنی که خداوند نازل کرده واجب شده است. در بزرگی شأن شما همین بس که هر کس بر شما صلوات نفرستد نمازش باطل است.
2. شیعه به کسی گفته می شود که علاوه بر دوست داشتن اهل بیت ـ علیه السّلام ـ از آنان پیروی کرده و معتقد است که حضرت امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ و امامان بعد از او که اولاد آن حضرت هستند جانشینان پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ و منصوب از سوی خداوند می باشند، این امامان رهبر مادی و معنوی جامعه بوده و بعد از پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ عهده دار وظایف آن حضرت در امور دین و دنیا می باشند.
اکثریت شیعه را شیعه امامیه یا اثنا عشریه تشکیل می دهد. از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ را دوازده نفر می دانند اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شده اند.(6)
علت این که پیروان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را شیعه نامیده اند این است که پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ در زمان حیات خویش این اسم را بارها برای نزدیکان و دوست داران علی ـ علیه السّلام ـ به کار می برد، چنان که از عبدالله انصاری و ابن عباس نقل شده که پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ در تفسیر آیه إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ:(7) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات اند» به علی ـ علیه السّلام ـ اشاره کرده و فرمودند «تو و شیعیانت، روز قیامت رستگار خواهید بود.»(8)
به همین خاطر بعد از رحلت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ مسلمانانی که به عهد و پیمان خود با علی ـ علیه السّلام ـ در روز غدیر خم بسته بودند، وفادار ماندند به شیعه معروف شدند و کسانی که عهد و پیمان خود را از یاد برده و از اطاعت آن حضرت سرباز زدند، بعدها اهل سنت نامیده شدند.
بعد از آن که معلوم شد شیعه در لغت به چه معنا است و در اصطلاح به چه کسانی گفته می شود اکنون نوبت آن است تا معلوم شود که شیعه چه عقایدی دارد و عقاید شیعه کدام است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت شیعه پنج اصل اعتقادی دارد که عبارتند از:
1. توحید: یعنی خداوند قدیم و باقی است همیشه موجود بوده و خواهد بود قادر و مختار است. عالم و دانا به همه چیز می باشد جوهر و عرض نیست و واحد است و شریکی ندارد، هم چنین جهت ندارد و محل حوادث نیست به چشم دیده نمی شود.(9)
2. عدل: یعنی خداوند کار قبیح انجام نمی دهد و به چیزهای قبیح امر نمی کند و بندگان را بر انجام چیزی که قادر به انجام آن نیستند امر نمی کند زیرا چنین امری قبیح است. و کسی که کار قبیح انجام می دهد یا قباحت و زشتی آن را نمی داند و به آن جاهل است یا محتاج به انجام آن کار است و خداوند هم از جهل و هم از احتیاج منزه و پاک است. بنابراین عبادت و اطاعت یا گناه و نافرمانی که از بندگان صادر می شود. از اختیار آنان بوده و هیچ اجباری نیست و به همین خاطر هر کس اطاعت کند مستحق ثواب بوده و هر کس نافرمانی کرده و گناه کند مستحق عذاب است.(10)
3. نبوت: یعنی خداوند پیامبرانی را برای هدایت انسان ها فرستاده است و آخرین پیامبر حضرت محمد مصطفی ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ است که خداوند او را فرستاده تا مردم را هدایت کرده مؤمنان را به جنت و نعیم بشارت دهد و کافران را به عذاب و جهنم بیم دهد. و راه راست را در دنیا بر تمام انسان ها نشان دهد و به وی معجزات فراوانی از قبیل قرآن کریم، شق القمر و... عطا کرده است.
هم چنین باید دانست که پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ معصوم است از اول عمر تا آخر عمر هم از گناه صغیره و هم از گناه کبیره و از سهو و نسیان مبرّا است و از تمام اموری که موجب کسرشأن و نقص در مروّت و شرف می شود منزّه است.(11)
4. امامت: یعنی خداوند به رسول خدا ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ امر کرده که بعد از خود کسی را که حافظ دین او باشد و اجرای احکام کند، یعنی حکم الهی را در میان خلق اجرا نماید، را نصب کند و آن شخص حضرت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ است که در روز غدیر خم پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ وی را به جانشینی خود انتخاب کرد و مسلمانان با وی بیعت نمودند و بعد از وی اولاد آن حضرت هستند که یکی بعد از دیگری به امامت رسیدند. این امامان همگی معصوم بوده و از هر گونه گناه و کژی دور می باشند. نام این امامان چنین است:
1. علی مرتضی. 2. حسن مجتبی. 3. حسین سید الشهداء. 4. علی زین العابدین. 5. محمدباقر. 6. جعفر صادق. 7. موسی کاظم. 8. علی رضا. 9. محمد هادی. 10. علی نقی. 11. حسن عسکری. 12. مهدی قائم منتظر که زنده است هر وقت خدا بخواهد ظهور می کند تا آن که زمین را پر از عدل و داد کند پس از آن که از جور و ظلم پر شده باشد.»(12)
5. معاد: یعنی این که خداوند خلایق را بعد از آن که میراند و فانی کرد، دوباره زندگی می دهد و آنان را در عرصه قیامت جمع کرده و کسی که مطیع و فرمانبردار بوده جزا می دهد و وی ثواب می برد و آن که گناهکار و نافرمان بوده عذاب می بیند. و مسلمانان باید به این امر و هم چنین به سؤال قبر، صراط، میزان، سخن گفتن جوارح در آن دنیا، بهشت، دوزخ و ثواب و عقاب اعتقاد داشته باشند چون مسأله معاد از اصول دین می باشد.(13)
در نتیجه با توجه به مطالب فوق باید گفت شیعه به کسی گفته می شود که پیرو و دوست دار امامان دوازده گانه بوده و به پنج اصل توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد با تفصیلی که گفتیم اعتقاد داشته باشد و به ده فرع که فروع دین نامیده می شود، یعنی نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زکات، امر به معروف، نهی از منکر، تولّی و تبرّی عمل کند.

 


پاورقی:


1. بندر ریگی(عربی به فارسی)، محمد، المنجد، تهران، انتشارات ایران، چ دوم، ج 1، ص 900.
2. سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، انتشارات موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ، چ اول، 1423 ق، ص 145.
3. صافات:83.
4. شوری:23.
5. الصواعق، ص 148، به نقل از المذاهب الاسلامیه، ص 146.
6. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، انتشارات دارالفکر، چاپ اول، 1378، ص180.
7. بیّنه:7.
8. سیوطی، الدر المنثور، دارالفکر، ج 8، ص 589، هم چنین به الغدیر، ج 2، ص 57 و 58 رجوع شود.
9. ر.ک: علامه حلی، الرسالة السعدیه، کتابخانه آیت الله مرعشی،1410 قمری، ج اول، ص33 تا 52.
10. ر.ک: ضیاء الدین بن سدید الدین جرجانی، وسائل فارسی جرجانی، انتشارات اهل قلم، چ اول،1375ش، ص184.
11. ر.ک: علامه حلّی، حسن، رسالة السعدیه، ص71تا80 و رسائل فارسی جرجانی، ص184و185.
12. کاتب خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، ترجمه حسین خدیو جم، انتشارات علمی و فرهنگی، چ اول، 1362، ص 35. هم چنین در آمدی بر علم کلام، ص180.
13. ر.ک: رسائل فارسی جرجانی، ص 187 و 188.




موضوع مطلب :

          
سه شنبه 91 آبان 9 :: 12:48 عصر
<   1   2   3   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 39
  • بازدید دیروز: 53
  • کل بازدیدها: 1103464
امکانات جانبی