سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت بهشتیان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

وقایع این روز :

1-جنگ جمل

در سال 36 ه‍ در چنین روزى ، جنگ جمل اتفاق افتاد1 و بصره فتح شد و نزول نصر از خداوند کریم بر امیر المؤ منین (علیه السلام ) واقع شد2. کفعمى (رحمه الله ) 15 این ماه را روز جنگ جمل مى داند3.
ابتداى این واقعه از آنجا شروع شد که بعد از بیعت مردم با امیر المؤ منین (علیه السلام )، طلحه و زبیر به بهانه عمره از مدینه خارج شدند و به عایشه پیوستند. عبد الله بن عامر که قبلا عامل عثمان در بصره بود و از طرف امیر المؤ منین (علیه السلام ) عزل شده بود، به مکه آمد و شترى که دویست دینار خریده بود براى عایشه آورد و به طرف بصره حرکت کردند تا به این شهر رسیدند. پس از ورود، به خانه عثمان بن حنیف عامل امیر المؤ منین (علیه السلام ) ریختند و او را اسیر کردند و بسیار کتک زدند.
امیر المؤ منین (علیه السلام ) براى مقابله با آنها به طرف بصره حرکت فرمودند. در این جنگ همراه امیر المؤ منین (علیه السلام )، امام حسن و امام حسین (علیه السلام )، و همچنین محمد حنفیه و عبد الله بن جعفر و اولاد عقیل و عده اى از جوانان بنى هاشم همراه با عمار و ابوایوب انصارى و عده اى از مهاجر و انصار بودند. 80 نفر از اصحاب بدر، 250 نفر از کسانى که با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) در بیعت شجره شرکت کرده بودند و 1500 نفر از سایر اصحاب پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شرکت کردند4.
مسلم مجاشعى را همراه با قرآنى فرستادند که بصریان را به حکم قرآن بخواند، ولى آنها مسلم را هدف تیر ساختند و شهید کردند. بعد از موعظه هاى عمار و فرمایشات امیر المؤ منین (علیه السلام )، در دهم جمادى الاولى جنگى را که عایشه شروع کرده بود ادامه دادند و امیر المؤ منین (علیه السلام )، در دهم جمادى الاولى جنگى را که عایشه شروع کرده بود ادامه دادند و امیر المؤ منین (علیه السلام ) در مقام مقابله با آنها بر آمدند. در این جنگ از لشکر امیر المؤ منین که 20 هزار مرد جنگى بودند پنج هزار نفر شهید شدند، و از لشکر عایشه که 30 هزار نفر بودند 13000 نفر کشته شدند5.
آخر الامر که پیروزى نصیب لشکر امیر المؤ منین (علیه السلام ) شد، حضرت کنار هودج عایشه آمدند و فرمودند: ((اى حمیرا، پیامبر تو را امر کرده بود که به جنگ من بیرون آیى ؟ آیا تو را امر نفرمود که در خانه خود بنشینى و بیرون نیایى ؟ بخدا سوگند، انصاف ندادند آنانکه زنهاى خود را پشت پنهان داشتند و تو را بیرون آوردند)). محمد بن ابى بکر خواهرش را از هودج بیرون کشید. امیر المؤ منین دستور داد او را به خانه صفیه دختر حارث بن ابى طلحه ببرند و بعد او را به مکه از مکه به مدینه فرستاد. در این جنگ زید بن صوحان که از بزرگان لشکر و شیعیان امیر المؤ منین (علیه السلام ) بود شهید شد و آن حضرت بالاى سرش آمده فرمودند: ((اى زید، خدا رحمتت کند که تعلقات دنیوى تو اندک بود، و امداد تو در دین بسیار بود)).

2-تحویل پیراهن امام حسین (علیه السلام) به حضرت زینب (علیها السلام)


در این روز حضرت زهرا (علیها السلام ) پیراهن ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السلام ) را به زینب کبرى (علیها السلام ) دادند و فرمودند: ((هنگامى که برادرت حسین (علیه السلام ) این پیراهن را از تو خواست ، بدانکه ساعتى بیشتر مهمان تو نیست ، و سپس به بدترین حالات به دست اولاد زنا کشته مى شود)).
این برنامه سه روز قبل از شهادت حضرت زهرا (علیها السلام ) بود6.




1. تتمه المنتهى : ص 17 - 22. فیض العلام : ص 239.
2. مسار الشیعه : ص 31. بحار الانوار: ج 97 ص 384. مصباح کفعمى : ج 2 ص 597. العدد القویه : ص ‍ 53. مصباح المتهجد: ص 733.
3. مصباح کفعمى : ج 2 ص 597.
4. بحار الانوار: ج 32 ص 183.
5. بحار الانوار: ج 32 ص 174، 196، 211. منتخب التواریخ : ص 159 - 161. تعداد شهداى لشکر امیر المؤ منین (علیه السلام ) را هزار و هفتاد نفر و نیز هزار و هفتصد نفر به قولى چهار نفر هم گفته اند.
6. وقایع الشهور: ص 95.








موضوع مطلب : وقایع دهم جمادی الاولی،جنگ جمل،تحویل پیراهن امام حسین به حضرت زی

          
پنج شنبه 92 فروردین 1 :: 9:0 عصر

نظر قرآن در مورد ولایت فقیه :


برای بررسی یک نظریه در شرع مقدس اسلام، به سه مرجع کتاب، سنت و عقل مراجعه می شود. ما در این نوشتار، مبحث ولایت فقیه را با تکیه بر منبع کتاب و سنت مورد بررسی قرار می دهیم:
«ولایت فقیه در امتداد ولایت پیامبر و امامان معصوم قرار دارد و این ولایت ـ به مفهوم سیاسی آن ـ همان زعامت و رهبری سیاسی است که مسئولیت تأمین مصالح امّت و تضمین اجرای عدالت را بر عهده دارد.
این مسئولیت، در دوران حضور، بر عهده ی شخص معصوم بوده و در عصر غیبت بر عهده ی فقیه جامع الشرائطی است که شایستگی رهبری را دارا باشد.
اسلام دین سیاست است, زیرا نظامی است که برای تنظیم حیات اجتماعی و زیست مسالمت آمیز انسان عرضه شده و هدف آن، تأمین سعادت و رسیدن به کمال انسانی است, سعادت هر دو جهان, دنیا و آخرت.
اسلام برای تأمین سعادت در این زندگی برنامه دارد, گرچه هدف نهایی، رسیدن به کمال معنوی و نیز تأمین سعادت در حیات جاوید می باشد. و ابتغ فی ما آتاک اللّه الدار الآخرة و لاتنس نصیبک من الدنیا(1) «آن چه در اختیارداری، در راه رسیدن به کمال معنوی و حیات جاوید به کارگیر ولی بهره ی خود را از این زندگی نیز نادیده نگیر».
اساساً از دیدگاه اسلام، دین و دنیا به هم آمیخته است, از یک دیگر جدا نیستند و سعادت و کمال هر یک به سعادت و کمال دیگری بستگی دارد, بلکه کمال در این جهان، مقدمه ی کمال در جهان دیگر است.
بنابراین، اسلام برای تنظیم این حیات برنامه دارد و مسئله ی اجرای عدالت اجتماعی، یکی از مسایل اساسی و زیربنایی نظام اسلامی است و نمی توان تصور نمود که برای تضمین اجرای این نظام، جنبه ی مسئولیت آن را در نظر نگرفته و شرایط صلاحیّت آن را نادیده گرفته باشد و این مهم را بدون قید و شرط، کاملا به مردم واگذار کرده باشد.
آری! این شرایط، در دو شرط اساسی خلاصه می شود: توانایی سیاسی و آگاهی دینی، چنان که در کلام امام، امیرمؤمنان(علیه السلام)آمده است: «اِنّ احق الناس بهذا الامر، اقواهم علیه، و اعلمهم بأمر اللّه فیه,(2) شایسته ترین افراد، برای رهبری و زعامت، کسی است که توانایی لازم در او فراهم باشد و از دیدگاه های شرع ـ در امر رهبری ـ آگاهی کامل داشته باشد».
و این رهنمود بدین معنا است که از جانب شرع، برای انتخاب رهبر سیاسی، علاوه بر دارا بودن توانایی های لازم ـ که یک شرط عقلی است و همواره عقلای جهان، این توانایی ها را در انتخاب رهبران سیاسی خود رعایت می کنند ـ بینش گسترده ی دینی او نیز رعایت شود, زیرا می خواهد بر جامعه ای حکومت کند که نظام اسلامی بر آن حاکم است, بنابراین، این یک شرط کاملا طبیعی است که بایستی رهبران سیاسی ـ اسلامی، دارا باشند».(3)

دلایلی از قرآن کریم

در قرآن کریم موضوع حکومت «الله» در مقابل حکومت «طاغوت» در سطحی وسیع مطرح گردیده و انبیاء و شرایع آمده اند تا حکومت طاغوت را در هم شکنند و حکومت «الله» را جهان شمول نمایند و جای گزین حکومت «الله» به جای حکومت «طاغوت» به آن است که کسانی که جنبه ی الهی دارند و با نام خلیفه اللّه فی الارض مطرح اند، حکومت کنند و دست طاغوت را از حاکمیّت کوتاه نمایند.
تمام انبیای عظام به حکم نبوّت و خلافت الهی، حقّ حاکمیّت دارند و پیامبرانی که امکانات بر ایشان فراهم بود،به اقتضای مقام و حق نبوّت، رهبری سیاسی امّت خویش را بر عهده گرفته بودند. قرآن کریم، خطاب به حضرت داوود می فرماید:
یا داود انا جعلناک خلیفَة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق، و لا تتّبع الهوی فیضلّک عن سبیل اللّه، ان الّذین یضلّون عن سبیل اللّه لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب(4) ما تو را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار دادیم، پس حاکمیت خود را بر اساس حق و عدالت استوار نما، و زنهار که در پی خواست های ]نفسانی [خود باشی که تو را گمراه می کند. کسانی که از راه حق جدا گشته و به بی راهه می روند به سخت ترین دشواری ها دچار می گردند, زیرا روز بازرسی را فراموش کرده اند.
پذیرفتن حاکم جائر و انتخاب و بیعت با وی، اعتماد به ستم گر و پذیرش حاکمیّت «طاغوت» به جای حاکمیّت «اللّه» است.
الم تر الی الذین یزعمون انهم آمنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد أمروا ان یکفروا به و یرید الشیطان ان یضلّهم ضلالا بعیداً و اذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل اللّه و الی الرسول رایت المنافقین یصدّون عنک صدوداً(5)
خداوند در این آیه می فرماید: جای بسی شگفتی است که کسانی خود را مسلمان می پندارند ولی دوست دارند که در شئون زندگی خود به مراجع کفر و الحاد پناه ببرند, در صورتی که بایستی به حکم وظیفه ی آدمی، مراجع الهی را ملجأ و پناهگاه خود قرار دهند.
این آیه به خوبی روشن می سازد که وظیفه ی آحاد مسلمین، روی گردانی از حکومت طاغوت و روی آوردن به حکومت اسلامی است.
آیه ی پیش از این آیه می فرماید:
یا ایها الذین امنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شئ فردّوه الی اللّه و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تاویلأ(6)
این آیه صریحاً دستور می دهد که در تمام شئون زندگی، برای برقراری نظم و اجرای عدالت، باید به مراجع الهی روی آورد. در آیه ی دیگری می فرماید:
و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به ولو ردّوه الی الرسول و الی اولی منهم لعمله الذین یستنبطونه منهم و لو لا فضل اللّه علیکم و رحمته لا تبعتم الشیطان الا قلیلا(7)
در این آیه صریحاً در شئون سیاسی، دستور مراجعه به مراجع الهی داده شده که بایستی مسائل سیاسی در پرتو دستورات الهی حلّ و فصل گردد.(8)
درباره ی مشروعیت ولایت فقیه به آیات فراوانی استناد شده است که جهت جلوگیری از اطاله ی کلام، به آیات فوق اکتفا می شود.(9)

شواهدی از روایات

برخی از روایات که برای اثبات ولایت فقیه مورد استفاده قرار می گیرد، عبارت اند از:
1ـ روایتی که شیخ صدوق نقل می کند که پیامبر اسلام-صلی الله علیه وآله- فرموده اند: (اللهم ارحم خُلفائی، قیل یا رسول اللّه و مَنْ خلفائک؟ قال الذین یأتونَ مِن بَعدی و یَرْدُونَ عنّی حدیثی و سنتی)(10) خدایا! جانشینان مرا رحمت فرست. پرسیدند: یا رسول اللّه! جانشینان تو کیان اند؟ فرمود: آنان که بعد از من می آیند و حدیث و سنّت مرا نقل می کنند.
مفهوم خلافت، در بین مسلمانان. مفهومی روشن و شناخته شده بوده است و جانشینی پیامبر، عهده داری همه ی مسئولیت های سیاسی و حکومتی آن حضرت است, بر این اساس، معنای روایت آن است که علما جانشین پیامبرند و ولایتی که آن حضرت در زمینه ی حکومت داشته است به جز آن چه از خصایص پیامبر-صلی الله علیه وآله- بوده، برای فقها که مصداق روشن راویان و بیان کنندگان سنّت پیامبرند نیز ثابت است.(11) در این باره احادیث دیگری می توان آورد و لیکن به لحاظ اختصار از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم.
نتیجه
از دیدگاه شیعه ی امامیه، والیان و رهبران اسلامی، پس از پیامبر اکرم-صلی الله علیه و آله- و فرزندان معصوم او می باشند, امّا در زمان غیبت امام معصوم، گرچه ولایت و حکومت به شخص معینی تغویض نشده است, ولی به حکم عقل و نقل باید حکومت برقرار باشد و حکومت مطلوب در جهان اسلامی، حکومت اسلامی است و حاکم اسلامی باید عالم به قوانین اسلامی، عادل و از قدرت مدیریت و زعامت برخوردار باشد و با توجه به این ملاک که ولایت فقیه در رابطه با اجرای احکام و قوانین اسلامی، همان ملاک ولایت امام معصوم در این باره است، همه ی اختیارات حکومتی امام معصوم را فقیه نیز داراست, البته باید توجه داشت که موضوع بحث ما، ولایت تشریعی و حکومتی است و نه ولایت تکوینی که مربوط به مقام های معنوی افراد است و قابل تشریع و اعتبار نمی باشد. از جهت ولایت تکوینی و کمالات معنوی، امامان معصوم-علیهم السلام- قابل مقایسه با دیگران نیستند.(12)

 


1. قصص:77.
2. نهج البلاغه، خطبه ی 173.
3. معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص 8 ـ 9.
4. ص:26.
5. نساء:60 ـ 61.
6. نساء:59.
7. نساء:83.
8. معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص 119 ـ 121، با تلخیص.
9. از جمله آیات مربوط به بحث عبارت اند از مائده:3 ـ 55 و 67. احزاب:33 و... .
10. حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعه، ج 18، ص 65.
11. فلسفه سیاست، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ص 180.
12. ره توشه راهیان نور، ویژه جوانان، 76، ص 239 ـ 240 به نقل از کتاب موسوی خمینی، سید روح الله، البیع، ج 2، ص 466.




موضوع مطلب : ولایت فقیه در قرآن،شواهد ولایت فقیه در روایات، شواهد ولایت فقیه

          
دوشنبه 91 اسفند 28 :: 11:35 صبح

وقایع این روز :

_جنگ موته


در سال هفتم هجرت در چنین رزى جنگ موته به وقوع پیوست . تعداد مسلمین در این جنگ سه هزار نفر و تعداد کفار صد هزار نفر بود.
این جنگ از آنجا آغاز شد که حارث بن امیر ازدى که حامل نامه اى از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به قیصر روم بود، در زمینهاى موته به دستور شرحبیل بن عمرو سردار لشکر روم دستگیر شد و دستهاى او را بستند و گردنش را زدند. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدند و لشکرى به موته روانه فرمودند.
در این جنگ پیامبر (صلى الله علیه و آله ) و امیر المؤ منین (علیه السلام ) حضور نداشتند و آن حضرت سه امیر به تربیت بر لشکر قرار دادند و فرمودند: ((هر یک شهید شدند دیگرى امیر لشکر باشد. جعفر بن ابى طالب ، زید بن حارثه ، عبد الله بن رواحه )).

شهادت سه فرمانده

هر سه این بزرگواران شهید شدند. اول جناب جعفر به میدان آمد و بعد از مبارزه دلیرانه اى دو دست آن حضرت را قطع کردند، و با اینکه جراحتهاى زیادى بر بدن جناب جعفر وارد شده بود، اما بواسطه هیبت و شجاعهاى آن حضرت در میدان ، کسى جراءت جدا کردن سر آن حضرت را نمى کرد. لذا دشمن دفعه حمله کرد و بدن آن حضرت را با نیزه از زمین بلند کردند. در همان لحظه پیامبر (صلى الله علیه و آله ) در مدینه بر فراز منبر تشریف داشتند و ماجرا را براى مردم بیان مى فرمودند. ناگهان صورت مبارک را به طرف آسمان بلند کردند و در حق جعفر دعا فرمودند. خداوند دو بال به آن بزرگوار عنایت فرمود که با ملائکه در بهشت پرواز مى کند.
پس از شهادت هر سه امیر تعیین شده از طرف پیامبر (صلى الله علیه و آله )، را در یک قبر دفن کردند. از خبر شهادت جناب جعفر، پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بسیار گریستند و دستور دادند تا سه روز غذا به منزل جعفر ببرند.

سوابق جعفر

اولین مردى که بعد از على (علیه السلام ) به امر جناب ابو طالب (علیه السلام ) پشت سر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نماز خواند، جناب جعفر بود. او از برادرش امیر المؤ منین (علیه السلام ) ده سال بزرگتر بود.
در حبشه هنگامى که عمرو عاص و دیگران قصد داشتند نجاشى را راضى کنند که جعفر و همراهانش را تحویل دهد، او آیاتى از کتاب الهى تلاوت نمود که نجاشى و اطرافیانش گریستند. عمرو عاص چندین بار خواست جعفر و مسلمانان را نزد نجاشى افرادى نادرست جلوه دهد ولى نتیجه بر عکس شد و احترام آنها نیز نزد نجاشى بیشتر شد، مخصوصا زمانى که آیات در رابطه با حضرت عیسى (علیه السلام ) قرائت شد.
آخر الامر عمرو عاص غذایى مسموم تهیه کرد و براى جعفر فرستاد که آن حضرت را شهید کند، ولى گربه اى آمد و از آن غذا مختصرى خورد و بقیه غذا ریخت و آن گربه هم مرد، و توطئه عمرو عاص فاش شد.
در روز فتح خیبر، جعفر به همراه همسرش و دیگر مسلمانان به مدینه آمدند، و پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از آمدن آنان بسیار خوشحال شدند و فرمودند: ((نمى دانم به کدام خوشحال تر باشم : به فتح خیبر یا به آمدن جعفر1))؟!




1. منتخب التواریخ : ص 57 - 58. سیرى در شرح ابن ابى الحدید: ج 2 ص 410 - 414. وقایع الشهور: ص 94.






موضوع مطلب : وقایع ششم جمادی الاولی، جنگ موته، بهشت بهشتیان.

          
یکشنبه 91 اسفند 27 :: 8:45 عصر

وقایع این روز :

_ولادت حضرت زینب (علیها السلام)


ولادت با سعادت حضرت زینب (علیها السلام ) در مدینه طیبه در سال پنجم یا ششم هجرى در این روز واقع شده است1. اقوال دیگر در ولادت آن حضرت2 عبارت است از 5 جمادى الاولى سال 6 ه‍ اوایل شعبان سال 6 ه‍، ماه رمضان سال 6 ه‍ دهه آخر ربیع الثانى در سال 5 یا 6 یا 7 ه‍.
پدر بزرگوار آن حضرت امیر المؤ منین (علیه السلام )، و مادر گرامى اش ‍ حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام ) است . همسر آن حضرت جناب عبد الله بن جعفر بن ابى طالب (علیهم السلام )، و فرزندان آن حضرت ، على ، عون ، عباس ، محمد و ام کلثوم هستند که عون و محمد در کربلا شهید شدند.
کنیه آن مخدره ام کلثوم ، ام عبدالله و ام الحسن است ، ولى کنیه هاى خاص ‍ حضرت ام المصائب ، ام الرزایا و ام النوائب است .
القاب آن مخدره بسیار است ، و از آن جمله : عقیله بنى هشام ، عقلیه الطالبیین ، صدقه صغرى (اشاره به مادرش که صدیقه کبرى است و پدرش ‍ که صدیقه اکبر است )، عصمت صغرى ، ولیه الله ، الراضیه بالقدر و القضاء، صابره البلوى من غیر جزع و لا شکوى ، امینه الله ، عالمه غیر معلمه ، فهمه غیر مفهمه ، محبوبه المصطفى (صلى الله علیه و آله )، ثانیه الزهرا (علیها السلام )، الشریفه3 .
از نسل على فرزند حضرت زینب (علیها السلام ) که معروف به زینبى است فرزندان زیادى به دنیا آمده اند، که سیوطى رساله زینبیه را در باره تاءلیف کرده است4 .

ماجرای ولادت حضرت

هنگام ولادت آن حضرت ، پیامبر (صلى الله علیه و آله ) در سفر بودند. امیر المؤ منین (علیه السلام ) براى نامگذارى این مولود فرمودند: ((بر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) در سفر بودند. امیر المؤ منین (علیه السلام ) براى نامگذاى این مولود فرمودند: ((بر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) سبقت نمى گیرم )). تا آنکه حضرت آمدند و منتظر وحى شدند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند سلام مى رساند و مى فرماید: ((این دختر را زینب نام بگذار، چه اینکه نام را در لوح محفوظ نوشته ایم )).
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) حضرت زینب (علیها السلام ) را طلب کرده بوسیدند و فرمودند: ((وصیت مى کنم به حاضرین و غایبین که این دختر را به خاطر من پاس بدارید، که همانا وى به خدیجه کبرى (علیها السلام ) مانند است )). سکینه و وقار آن حضرت را به خدیجه کبرى (علیها السلام ) و عصمت و حیائش را به فاطمه زهرا (علیها السلام ) و فصاحت و بلاغتش را به على مرتضى (علیه السلام ) و حلم و بردباریش را به حسن مجتبى (علیه السلام ) و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت سید الشهداء (علیه السلام ) همانند نموده اند.
ابن حجر در اصابه و ابن اثیر در اسد الغابه در حالات آن حضرت نوشته اند: در مجلس یزید لعنت الله علیه حضرت زینب (علیها السلام ) کلماتى فرمودند که دلالت بر قوت قلب آن حضرت دارد. آن حضرت در کرم و بصیرت و حلم مشهور خاندان بنى هاشم و عرب بوده ، و بین جمال و جلال ، سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرد. شبها در عبادت بود و روزها روزه ، و او به اهل تقوى معروف بود5.




1. عقیله بنى هاشم (علیها السلام ): ص 5. زینب الکبرى (علیها السلام ): ص 17. منتخب التواریخ : ص 94 - 95. ریاحین الشریعه : ج 3 ص 33.
2. ریاحین الشریعه : ج 3 ص 33.
3. ریاحین الشریعه : ج 3 ص 48.
4. منتخب التواریخ : ص 113. تاریخ الخمیس : ج 2 ص 317. تذکره الخواصن ص 4.

5. مجله الاسلام : شماره 27، محمد غالب شافعى .




موضوع مطلب : وقایع پنجم جمادی الاولی، ولادت حضرت زینب، بهشت بهشتیان.

          
شنبه 91 اسفند 26 :: 9:0 عصر

السلام علیک یا زینب کبری

مدینه امشب ز صفا پر شده

از می جام مصطفی پر شده

حال و هوای شهر مستان خوش است

وقت وصال یار عاشق کش است

موسم مشتاقی و مستی شده

باز شب باده پرستی شده

ساقی آسمانیان می دهد

به عاشقان جرعه پیاپی دهد

مستی میخانه ز حد گذشته

کار ز امداد و مدد گذشته

مگر عنایتی که ساقی کند

مدد از آن جرعه باقی کند

جام الستی اش لبالب کند

بر لب خود یاد ز زینب کند

زینب اگر نبود مستی نبود

عشق نبود و کل هستی نبود

نه اختران و ماه و آسمانی

نه کوکب و نه شمس و کهکشانی

بوده خدا و غیر او دگر هیچ

نبوده جز او ز کسی خبر هیچ

به رمز لولاک بگوید خدا

که خلقتی نبوده بی مصطفی

گفته نبی که من خود از حسینم

گرچه خودم باعث عالمینم

بدون زینبش حسینی نبود

چو جلوه در کرب و بلا می نمود

مرا چنین عقیده و مذهب است

هر دو جهان یکسره از زینب است

محمد علی شهاب




موضوع مطلب : شعر در مورد ولادت حضرت زینب، بهشت بهشتیان.

          
شنبه 91 اسفند 26 :: 8:48 عصر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 7
  • بازدید دیروز: 49
  • کل بازدیدها: 1104373
امکانات جانبی