سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت بهشتیان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

نحوه پذیرایی کامل اسلامی از یک میهمان از لحظة ورود تا خروج :

 

1. استقبال و خوش آمدگویی به هنگام ورود: استقبال از مهمان و خوش آمدگویی به او یکی از صفات پسندیده است و استقبال از مهمان و به پیشواز رفتن و گرفتن لوازم و اسباب شخصی او و روبرو شدن با خنده و خوشرویی نوعی امر به معروف است که مهمان نیز تشویق شود با دیگران همین رفتار را داشته باشد و دیگران را به مهمانی دعوت کند.(1)
2. به کار نگرفتن مهمان: یکی از عادت بد عده ای از مردم این است که وقتی برای آنها مهمان می رسد از فرصت استفاده می کنند و او را به کار می گیرند و تاجایی که ممکن است از او کار می کشند در حالی که این عادت مخالف دستور و شئونات اخلاقی ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ است.امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: یکی از وظایف میزبان این است که مهمان را به کار نگیرد و به کار گرفتن مهمان جفا و ظلم در حق اوست.
3. نباید از مهمان پرسید غذا خورده است یا نه: یکی دیگر از وظایف میزبان این است که بدون اینکه از مهمان سؤالی کند، هر غذایی که در خانه باشد برای او بیاورد تا او میل کندو اگر غذا خورده آن را بردارد. چون بعضی از مهمانها کم رو هستند و اگر از آنها پرسیده شود که غذا خورده اند یا نه، می گویند آری در حالی که ممکن است بسیار هم گرسنه باشند.
4. آماده کردن غذای مورد علاقة مهمان: یکی از اخلاق نیکوی میزبان این است که از مهمان پرسیده شود که غذای مورد علاقه اش چیست. اگر توانست، برایش تهیه نماید در غیر این صورت از او عذر خواهی کند.
پرسش از مهمان این حسن را دارد که اگر غذایی برای او ضرر دارد و یا پزشک او را از خوردن آن منع کرده است، تهیه نگردد و در عوض غذایی که باب میل مهمان است، یا برای او ضرر ندارد آماده شود.
پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرمایند: کسی که غذای مورد علاقه برادر دینی اش را فراهم کند مورد آمرزش خداست و خدا او را مسرور می نماید.
5. غذا را هر چه زودتر برای مهمان آماده کند. مهمان وقتی از راه می رسد مخصوصا اگر مسافر باشد غالبا خسته و گرسنه است هم نیاز به غذا دارد و هم استراحت. لذا باید هر چه زودتر غذای او را آماده کرد تا بتواند استراحت کند. برای این کار لازم نیست غذای مفصل درست کنند بلکه هر غذایی که آماده و دم دست باشد را برای او فراهم کند.
6. غذا خوردن با مهمان: یکی دیگر از وظایف میزبان این است که همراه مهمانش غذا بخورد و از غذا دست نکشد تا همه مهمانها سیر شوند و کنار بکشند چون ممکن است بعضی از مهمانها کمرو باشند‌ و در صورت غذا نخوردن صاحبخانه از غذا خوردن دست بکشند در حالی که هنوز سیر نشده اند.
علت دیگر این که مهمان فکر بدی در رابطه با غذا نکند چون ممکن است مهمان فکر کند که غذا اشکالی داشته یا عیب و ایرادی داشته که میزبان همراه او غذا نخورده است.غذا خوردن با مهمان علاوه بر اینکه موجب نزدیکی دلها می شود و سوء ظن را از بین می برد موجب رضایت و دوستی خدا و رسول می شود و این پاداشی بسیار بزرگ است.
7. خدمت کردن به مهمان: یکی دیگر از وظایف میزبان این است که کمر به خدمت مهمان ببندد و کارهای او را انجام دهد. مثلا قبل از غذا برای او آب آماده کند، دستش را بشوید، رختخواب او را برای خواب آماده کند لباسهای او را آماده کند و کفش های او را جفت کرده و جلو او بگذارد.
8. حفظ کردن آبروی مهمان: حفظ آبروی مهمان بر یکدیگر واجب است و اگر کسی به عیب برادر دینی اش پی برد، باید آبروی او را حفظ کند و عیب او را برای دیگران ابراز نکند.
یکی از جاهایی را که معمولا انسان به بعضی از عیوب برادر مؤمنش پی می برد و بر آنها آگاهی می یابد وقتی است که او برای مهمانی به منزل برادر دینی اش می رود چون در این اوقات مؤمنان بیشتر با یکدیگر انس می گیرند از این رو بر اسرار و عیوب یکدیگر مطلع می شوند.
9. دل و زبانش یکی باشد. کسی که برادر دینی اش را به مهمانی دعوت می کند و یا به او تعارف می کند برای غذا خوردن به منزل او برود باید حتی المقدور قدرت پذیرایی داشته باشد و اگر خدای نخواسته برای خودنمایی تعارف کند و گمان کند با تعارف کسی به مهمانی اش نمی رود کاری بسیار زشت و ناپسند انجام داده است چون دعوت باید با رضایت کامل باشد. تا مورد قبول خداوند عزیز قرار گیرد. اگر کاری یک ذره با ریا همراه باشد، آن عمل را خداوند قبول نمی کند.
اگر دوست ندارد کسی مهمان او شود یا قدرت پذیرایی ندارد، نباید به کسی تعارف و در ظاهر، دیگران را دعوت کند. اگر نیت انسان با عمل او فرق داشته باشد، آن عمل مقبول نیست و هیچ گونه ثمره ای برای او ندارد و فردای قیامت همین عمل وبال گردنش خواهد شد و عذابی دردناک در انتظار اوست.
10. طعنه نزدن به مهمان: اگر مهمان اخلاق به خصوصی دارد و یا عیبی در او هست که اگر کسی آن عیب را به رخش بکشد ناراحت می شود، میزبان نباید کوچک ترین اشاره ای به آن بکند. حتی اگر مهمان مومن نباشد، نباید از ایمان او ایراد گرفت. و او را ناراحت کرد. چون مهمانی دادن به خاطر دینداری افراد نیست هر چند اولویت در مهمانی با کسانی است که متقی و مومن باشند.
11. دفاع کردن از مهمان: وقتی کسی به مهمانی دیگری می رود مانند این است که از حیث جان و مال به او پناه آورده و میزبان با قبول کردن او پناهش داده است دفاع از جان و مال پناهنده به حکم عقل لازم است. (زشتی عدم حمایت از مهمان و بی وفایی به او به وضوح در قضیه کربلا و حضرت مسلم مشخص است.)
12. درباره‌ مطالبی که مهمان دوست دارد صحبت کند (مگر چیزی که نافرمانی خدا و غیبت و بدگویی از مردم باشد).
13. در حضور مهمان از کمبود و مشکلات زندگی صحبت نکند.
14. در بین سخنان او حرف نزند.
15. اگر صحبت های مهمان باب میلش نبود، خود را ناراحت نشان ندهد (با ظرافت موضوع بحث را عوض کند).
16. در حضور او با خانوادة خود جر و بحث نکند.
17. خود را خوشحال و مسرور نشان دهد. (به روایات و سیرة اهل بیت در مهمانداری توجه داشته باشید و بدانید مورد رحمت خدا هستید.).
18. بعد از سه روز مهمان را مثل اعضاء خانه در نظر بگیرد و برایش خود را به تکلف نیندازد. در مهمانی بهتر است مهمان از سه روز بیشتر نماند اما اگر ماند آن مدت اضافی برای صاحب خانه به عنوان صدقه محسوب می گردد.
19. بدرقه کردن مهمان تا در منزل: خوب است میزبان مهمان را موقع رفتن او تا در منزل بدرقه کند و ضمن خداحافظی، از توفیق میزبان بودن اظهار خوشحالی کند و آرزو کند مهمان دوباره به منزل آنها بیاید تا صمیمیت آنها زیادتر شود اما زاد و راحله را برای مهمان فراهم کند و از سوغاتی های محل برای او بخرد و او را برای دفعات بعد نیز به مهمانی دعوت کند و خود نیز به دیدن و مهمانی او برود.

 


 

پاورقی:

1. محمدی، نور مراد، مهمانداری در اسلام، ناشر مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1378، ص 48.

 




موضوع مطلب : پذیرایی اسلامی، نحوه پذیرایی از مهمان از لحظه ورود تا خروج، بهشت

          
سه شنبه 91 بهمن 24 :: 10:39 عصر

وقایع این روز :

1-قیام توابین

در این روز در سال 65 ه‍ سلیمان بن صرد با گروهى از توابین - که نام شانزده هزار نفر آن در دفتر سلیمان ثبت شده بود - براى خونخواهى امام حسین (علیه السلام ) قیام کردند1.

در روز دوم ربیع الثانى ، از ((نخیله )) کوفه براى جنگ با ابن زیاد ملعون حرکت کردند. در شب جمعه 5 ربیع الثانى از کوفه خارج شدند و روز بعد کنار قبر حضرت اباعبدالله (علیه السلام ) رفتند. یک یا سه شبانه روز در کربلا ماندند و گریستند و استغفار نمودند و ضجه و ناله کردند، به طورى که مثل آن روز و به آن اندازه صداى ضجه در آن وادى شنیده نشده بود.
هنگام وداع ، کنار قبر حضرت مانند ازدحام کنار کعبه شلوغ بود. هر کس با حالتى شعر مى خواند و ناله مى کرد و با آن حضرت وداع مى کرد و خود را براى جنگ با ابن زیاد آماده مى نمود2.
سلیمان از شیعیان على بن ابى طالب و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام ) بود و در جمیع جنگها در رکاب امیر المؤ منین (علیه السلام ) حضور داشت . آخر الامر بالشکر ابن زیاد رو به رو شدند؛ و بعد از کشتن عده زیادى از آنان و مبارزات و جانفشانى هاى فراوان ، سلیمان در سن 93 سالگى در عین الورد به شهادت رسید3. از اصحاب سلیمان هم فقط 27 نفر که مجروح و خسته و تشنه بودند جان سالم به در بردند، و بقیه همه به شهادت رسیدند4.
حصین بن نمیر ملعون - که در کربلا دلهاى اهل بیت (علیهم السلام ) را سوزاند - در عین الورد به دست ابراهیم پسر مالک اشتر کشته شد و به جهنم واصل گردید5.

2-شهادت امام باقر علیه السلام

در این روز به روایتى ، شهادت امام باقر (علیه السلام ) است 6.

 


1. مستدرک سفینه البحار: ج 4 ص 68.
2. بحار الانوار: ج 45 ص 359.
3. قلائد النحور: ج ربیع الثانى ، ص 168.
4. طالبین تفصیل این ماجرا به کتابهاى روضه الصفا و ناسخ التواریخ و قلائد النحور جلد ربیع الثانى مراجعه کنند.
5. قلائد النحور: ج ربیع الثانى ، ص 191.
6. قلائد النحور: ج ربیع الثانى ، ص 177.




موضوع مطلب : اول ربیع الثانی، قیام توابین، شهادت امام باقر، بهشت بهشتیان.

          
سه شنبه 91 بهمن 24 :: 12:19 عصر

اگر ولی فقیه معصوم نیست، پس چرا لازم است از او اطاعت شود؟

پاسخ:

برای اجرای احکام و قوانین اسلام بهترین و شایسته‌ترین فرد کسی است که بتواند در سه عرصة تفسیر، تطبیق و اجرای قانون اسلام از موقعیت ایده‌ال برخوردار باشد که از آن به عصمت تعبیر می‌کنیم. یعنی کسی که بهترین مفسر قانون باشد و در تفسیر قانون دچار خطا و لغزش نشود. در تطبیق نیز از اشتباه مصون باشد و در اجرا نیز انگیزه‌ای برای تخلف از قانون برای او مطرح نباشد که چنین ویژگی‌هایی همان عصمت است و شخصی که واجد آنها باشد معصوم است. واضح است که با وجود چنین کسی و دسترسی به وی، عقلاً نمی‌توان از پذیرش حاکمیت او سرباز زد و سر به فرمان دیگری نهاد. برترین مصداق در این باره شخص نبی اکرم و ائمه هدی ـ علیهم السّلام ـ هستند. بنابراین تا امام معصوم وجود دارد (رهبری ایده‌آل) و در دسترس است، نوبت به غیر معصوم نمی‌رسد. امّا در زمان غیبت و عدم دسترسی به امام معصوم چه باید کرد؟
دو راه وجود دارد: 1. پذیرش حاکمیت حکام جور و حاکمان فاسد و ظالم مثل حکومت پهلوی، صدام، حسنی مبارک و امثال اینها. یعنی اینکه گفته شود حال که امام معصوم در دسترس نیست فرقی بین بقیه نیست. همه مثل هم هستند و تفاوتی بین یک فقیه و اسلام شناس متقی و زاهد و عادل که گناهی ـ حتی یک بار ـ از او دیده نشده است با یک شخص بیگانه از دین و معنویت و جدای از اهل بیت وجود ندارد. بطلان این مطلب به حدی واضح است که به نظر می‌رسد کسی در طرد آن به خود تردید راه نمی‌دهد. در واقع این مطلب شبیه این است که کسی بگوید برای علاج فلان مریض یا باید پزشک فوق متخصص وجود داشته باشد و الا اطباء دیگر برای من مثل اشخاص عادی است و برای معالجه می‌توانیم به غیر طبیب نیز رجوع کنم.
2. راه دیگر این است که با دست نیافتن به معصوم، دنبال کسی باشیم که پس از معصوم در دین شناسی، تقوا و صلاحیت اجرای احکام و قوانین اسلام، بهترین باشد و از او لایق‌تر پیدا نشود. به نظر می‌رسد این راه، بهترین راه باشد و خطر انحراف حاکمیت را هر چند به دلیل عدم عصمت به طور صد در صد از بین نمی‌برد. امّا به حداقل ممکن می‌رساند.به همین جهت معتقدیم نظریة ولایت فقیه، متعالی‌ترین نظریه‌ای است که می‌تواند مسلمانان را به سعادت اجتماعی خود نایل سازد، تا آن زمان که با آمدن آن معصوم غایب، کمبودهای جامعة اسلامی به صورت ایده آل رفع گردد.
بنابراین «حکومت ایده آل و مطلوب در اسلام، حکومتی است که امامان معصوم - علیهم السلام - متکفّل اجرا و تامین سعادت مادی و معنوی جامعه شوند. در عصر غیبت، که تحصیل مصلحت لازم، در حد مطلوب و ایده آل میسر نیست و مردم از مصالح و محاسن حکومت معصوم محرومند، باید نزدیک ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد، یعنی جامعه باید حکومت کسی را که به امام معصوم نزدیک تر است، پذیرا شود. این اقربیت در سه امر تجلّی می یابد، یکی علم به احکام کلی اسلام (فقاهت)، دوم شایستگی روحی و اخلاقی به گونه ای که تحت تاثیر هواهای نفسانی، تهدید و تطمیع قرار نگیرد(تقوا) و سوم :کارآیی در مقام مدیریت جامعه که در بر دارندهء درک سیاسی و اجتماعی، آگاهی از مسائل بین المللی، شجاعت در بر خورد با دشمنان و تبهکاران و ... است. پس کسی که بیش از دیگران واجد این شرایط است، باید زعامت و پیشوایی جامعه را بر عهده بگیرد و چنین کسی تنها فقیه جامع الشرایط است.(1)

 


 

پاورقی:

1. مصباح یزدی، محمدتقی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، مجله حکومت اسلامی، سال اول، ش1، ص89.

 




موضوع مطلب : ولی فقیه، معصوم، اطاعت از ولایت فقیه، بهشت بهشتیان.

          
یکشنبه 91 بهمن 22 :: 8:29 عصر

بیست و دوم بهمن روز شکوهمند پیروزی انقلاب اسلامی بر همه مسلمانان و شیعیان جهان مبارک باد.

فجر انقلاب


برخیز، که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا، نقش بر آب است امروز
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت از افق سرزده است
«والفجر» که سوگند خدای ازلی است
روشنگر حقی است که با «آل‌علی» است
این سوره به گفته امام صادق
مشهور به سوره «حسین‌بن‌علی» است
شب رفت و سرود فجر، آهنگین است
از خون شهید، فجر ما رنگین است
این ملت قهرمان و آگاه و رشید
ثابت قدم است و قاطع و سنگین است
شب طی شد و روز روشن از راه رسید
خورشید امید شرق، از غرب دمید
عیسای زمان، راز زمین، «روح خدا»
در کالبد مرده، دمی تازه دمید
این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد
نه شرقی‌و غربی است، نه سرخ است و نه زرد
در وسعت و عمق و شور و یک‌پارچگی
زیباتر از این نمی‌توان پیدا کرد
جان‌های جهانیان به لب آمده است
جان در پی حق، داوطلب آمده است
جمهوری اسلامی ما در این قرن
فجری است که در ظلمت شب آمده است
بر ملت تازه رَسته از دام و کمند
آن بردگی گذشته، یارب مپسند
این در که به‌روی ما گشودی از مهر
بار دگر از قهر، خدایا تو مبند

 




موضوع مطلب : 22 بهمن، شعر 22 بهمن، بهشت بهشتیان

          
شنبه 91 بهمن 21 :: 9:30 عصر

نقش مثبت و منفی روشنفکران در پیروزی انقلاب اسلامی :

 

واژه ی روشنفکر یکی از اصطلاحات تاریخ معاصر است که به طبقه ای از تحصیل کردگان اطلاق می شد که تحصیلات جدید در غرب و ایران داشتند و در مقابل آنها دسته ای از دانشمندان بودند که سنتی بودند و به معیارهای ارزشی علاقه مند و مدافع دین بودند.
ما روشنفکرانی را که در یک قرن اخیر نقش حساس و مهمّی در حرکت های سیاسی و اجتماعی داشتند را به دو گروه تقسیم می‌کنیم. چون طیف روشنفکران در جمع خود هم فکر نبودند، بلکه گروهی غربگرائی مطلق و گروهی های ارزشهای خودی بودند.
1. گروهی که دنباله‌رو روحانیت شیعه بودند و انگیزه آنها حفظ دین و مبارزه با فساد و استبداد بود این طیف از روشنفکران با کسب قدرت ویژه توانسته‌اند، نقش حساس و مهمی در حرکت‌های سیاسی ـ اجتماعی یک قرن ایفا کردند و به همین دلیل است که هر زمان که روحانیون شیعه ایران با قدرت سیاسی حاکم به مبارزه پرداخته‌اند. قدرت سیاسی نبرد را باخته است، قدرت روشنفکران روحانی و کسانی که مانند آنها می‌اندیشیدند، قابل قیاس و برابری با قدرت رهبران سیاسی غیر مذهبی نیست و همین امر موجبات رشک و حسد آنها را فراهم نموده و در عین نیازی که به آنها داشته‌اند هر زمان که توانسته‌اند، در حذف آنها و خیانت به آنها دریغ نکرده‌اند.
2. گروه دیگر رهبران سیاسی غیر مذهبی بودند که از اینان بیشتر می‌توان با عنوان رهبران ملی نام برد. این رهبران که عموماً لیبرال و غربزده بودند و تحت تأثیر فرهنگ و تمدن غرب بودند و بسیاری از نظریات خود را با الهام از جامعه اروپایی کسب کرده و به این نتیجه رسیده بودند که بدون حمایت روحانیون و علماء امکان ندارد، با توده‌های مردم ارتباط برقرار کنند و آنها را به حرکت درآورند. فلذا با آنها یک نوع تفاهم تاکتیکی برقرار کرده تا از آنها در بسیج توده‌های مردم در جهت نیل به اهداف خود استفاده نمایند. نهضت مشروطه و ملی شدن نفت از جمله مواردی است که روحانیون نقش رهبری مردم را بر عهده داشتند و رهبران غیر مذهبی میوه‌چینان آن جنبشها بوده‌اند. از طرف دیگر روحانیون برای رژیم های سیاسی از همه مخالفین خطرناکتر بوده‌اند. زیرا که آنها کمتر اهل سازش و تسلیم بوده و نه تنها با دوز و کلک های ماکیاولی آشنا نبوده. اگر هم وارد سیاست می‌شوند، صرفاً به این دلیل است که برای ملت و مذهب احساس خطر می‌نمایند.(1) اگر یک قرن به عقب برگردیم، به روشنی می‌توان سیر تکاملی روحانیت مبارز را با یک هدف. ولی با شیوه‌های متفاوت و آن هم تحت تأثیر اوضاع و احوال زمان خود مشاهده کرد. زیرا همه‌ی آنها درد دین داشتند و به حساب وظیفه شرعی و الهی با کمان مقابله نموده اند. هدف همه آنها اجرای شریعت اسلامی و برقراری حکومت عدل الهی و کوتاه کردن دست بیگانگان و استعمارگران بوده است. سید جمال‌الدین اسد آبادی برای رسیدن به این هدف تلاش خود را در نصیحت،‌ هدایت و تشویق حکام کشورهای اسلامی در ایجاد وحدت جهان اسلام قرار داده بود و تلاش می‌کرد که شاهان ایران و امپراطوران عثمانی و خدیوهای مصر را نصیحت نموده و آنها را وادار کند که در مقابل سیل بنیان‌کن فرهنگ و تمدن غربی مجدداً به دژ مستحکم فرهنگ و تمدن اسلام پناه برند.(2)
اما لیبرالها در عمل و حتی در میان ایده و نظر عکس سید جمال و روحانیت شیعه عمل می‌کردند. در این مورد گفته مهندس بازرگان قابل توجه است که می‌گوید: «زندگی که ما امروز داریم همه‌اش فرنگی است طرز فکر ما، درس خواندن ما، مبارزة ما،‌ انقلاب ما، ضدیت ما با استعمار و استثمار، تمام ارمغان غرب است.»(3)
روحانیت صدر مشروطیت که از شاهان بریده بودند، به دو دسته تقسیم شده، دسته‌ای همچون مرحوم بهبهانی و طباطبائی در صدد محدود کردن قدرت پادشاهان خودکامه و کسب و تضمین برقراری نظامی دموکراتیک و یاد دادن حق نظارت به مجتهدین بودند به این امید که از وضع و اجرای قوانین، خلاف شرع و اسلام جلوگیری گردد. ولی در همان حال میدان را به لیبرالها و غرب‌زده‌ها سپرده و خود کناره گرفتند. دسته دیگر چون مرحوم شیخ فضل الله نوری که از حاکمیت لیبرالیسم وحشت زده و نگران بود، لذا ‌تلاش می‌کرد تا حکومت شرع اسلام برقرار شود و عاقبت هم بر سر آن جان خود را فدا کرد.
مرحوم آیت الله کاشانی راه را در همراهی و مساعدت، با لیبرالها برای کسب آزادی و کوتاه کردن دست بیگانگان دیده بر این امید که با نظارت و تلاش خود متعاقباً در ایجاد حکومت با قوانین اسلامی موفق گردد. ولی غافل از آنکه لیبرالها دیگر فرصتی به او و فدائیان اسلام نخواهند داد که به خواسته خود برسند و از روحانیت صرفاً به عنوان نردبانی برای رسیدن به رهبری مردم و قبضه کردن قدرت بهره خواهند برد. امام خمینی(ره) که تاریخ پر از تجربه روحانیت مبارز را پشت سرگذاشته بود، در این زمان خود، رأساً رهبری را بدست گرفت و اجازه نداد که دیگران از جمله لیبرالها در رهبری و بهره‌برداری از ثمره مبارزات مردم شریک شوند.(4)
پس از انقلاب روشنفکران دینی مانند گذشته با پیروی از امام و تکیه بر اصول و مبانی دینی و اسلامی، انقلاب را به پیش می‌برند که برای حفظ انقلاب از جان خویش نیز دریغ نداشته و ندارند، شخصیت هایی که اوائل انقلاب به شهادت رسیدند. مانند شهید مرتضی مطهری، شهید باهنر، ‌شهید رجایی، شهید مفتح، شهید بهشتی، و ... و رزمندگانی که پیرو راستین امام و شهدا بودند و در طول هشت سال دفاع مقدس در حفظ نظام و انقلاب کوشیدند.
بنابراین روشنفکران در تاریخ معاصر به دو دسته تقسیم می شدند: روشنفکران دین که در انقلاب و بیداری مردم نقش اساسی داشتند، روشنفکران غرب زاده مثل جمال زاده فروغی، غیر که نه تنها در بیداری مردم در مقابل استبداد و استعمار نقش نداشتند بلکه با افکار التقاطی خود سرکوبگر مبانی بیداری مردم و فرهنگی دینی بودند که غرب زدگی و شیعه محض غرب شدن را تنها راه نجات کشور می دانستند که در ایده آنها انقلاب و نهضت سعی نداشت، بلکه طرز فکر آنها بیشتر انفعالی و بدون شود احساس بود. لذا از اینرو آنها هیچ نقش مثبتی در آغاز و پیروزی انقلاب نداشتند، بلکه نقش آنها کاملا منفی بود، لذا مردم از آنها فاصله گرفتند و انقلاب بوسیله ی مراجع دینی شیعه و به رهبری روحانیت بیدار و روشنفکران دینی به پیروزی رسید.


 

پاورقی:

1. محمدی، ‌منوچهر، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ‌تهران، ‌انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1365، ص96.
2. همان.
3. همان، ص 132.
4. محمدی، منوچهر، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1365، ص97.

 




موضوع مطلب : پیروزی انقلاب اسلامی، نقش روشنفکران در پیروزی انقلاب اسلامی،بهش

          
شنبه 91 بهمن 21 :: 8:37 عصر
<   1   2   3   4   5   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 24
  • بازدید دیروز: 44
  • کل بازدیدها: 1103653
امکانات جانبی