سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت بهشتیان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

تک زنگ زدم، که بگم به یادتم رفیق.

کم توقع بود. اگر چیزی هم براش نمی خریدیم، حرفی نمی زد. نوروز آن سال که رسیده بود، پدرش رفت و یک جفت کفش نو برایش خرید. روز دوم فروردین قرار شد برویم « دید و بازدید». تا خانواده شال و کلاه کردند، علی غیبش زد. نیم ساعتی معطل شدیم تا آمد. به جای کفش، دمپایی پاش بود. گفتم : مادر، کفشات کو؟! گفت: « بچه ی سرایدار مدرسه مون، کفش نداشت، زمستان را با دمپایی ها سر کرده بود». با اینکه دوازده سال بیشتر نداشت، همیشه به یاد فقرا و بچه یتیم ها بود.

(خاطره ای از شهید علی چیت سازان)

لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبون، و ما تنفقوا من شیء فانّ الله به علیم.

سوره ال عمران، آیه 29.

روغن سوخته نذر امام زاده نکنیم!

خدا حساب کتابش دقیقه

هوای ما رو داره.




موضوع مطلب : تک زنگ، به یادتم رفیق، خاطرات شهدا ، داستانک، بهشت بهشتیان. ....

          
چهارشنبه 92 خرداد 8 :: 6:3 عصر

پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 12
  • بازدید دیروز: 48
  • کل بازدیدها: 1107500
امکانات جانبی