سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت بهشتیان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

چرا بعضی از آدم‌ها همیشه دروغ می‌گویند چه عواملی باعث می‌شود که دروغ بگویند؟

پاسخ:


مقدمه هیچ انسانی فطرتاً دروغگو نیست. بلکه دروغگویی را از محیط خود، یعنی خانواده، مدرسه، دوستان و به طورکلّی اجتماعی که در آن زندگی می‌کند یاد می‌گیرد. این خوی ناپسند به مرور زمان تبدیل به عادت شده و گاه کل شخصیّت فرد را پوشش می‌دهد. بنابراین دروغگویی افراد، هم از نظر علّت و زمینة پیدایش، و هم از نظر میزان و شدّت و ضعف با یکدیگر متفاوت است.
مهم ترین عواملی که باعث دروغگویی در افراد می‌شود عبارتند از:

1. الگوهای نامناسب یکی از عواملی که باعث می‌شود افراد، به خصوص کودکان و نوجوانان به دروغگویی عادت کنند، وجود الگوهای نامناسب است. اگر در خانواده‌ای والدین یا دیگر کسانی که با کودک و نوجوان زندگی می‌کنند دروغ بگویند، ناخودآگاه و به طور غیرمستقیم زمینة دروغگویی را برای آنان فراهم ساخته‌اند. در واقع اولین درس دروغگویی را فرزندان از والدین و اطرافیان خواهند آموخت. زیرا خانواده اولین محیط تربیتی محسوب می‌شود و گفتار، رفتار و به طورکلی طرز زندگی والدین در تربیت و شکل‌دهی رفتار فرزندان مؤثر است.(1) وقتی کودکان دروغگویی را از والدین یاد گرفتند، به مرور زمان جزء شخصیّت آنها شده و در بزرگسالی نیز رفتار دروغگویی در آنها ظاهر می‌شود. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «قلب کودک همانند زمین بکر و آماده‌ای است که هر چه در آن کاشته شود پرورش می‌یابد». و دروغ بذری است که توسط اطرافیان در این زمین حاصل‌خیز کاشته می‌شود و با آبیاری و پرورش مناسب رشد می‌کند تا حدّی که گاهی به صورت یک درخت تنومند در می‌آید و در بزرگسالی نیز مشاهده می‌شود.

2. احساس حقارت و ضعف شخصیّتیکی دیگر از عواملی که باعث می‌شود افراد همیشه دروغ بگویند، ضعف شخصیّت و احساس حقارتی است که در آنها وجود دارد. افرادی که احیاناً در جهات مختلف توانایی لازم را نداشته و خود را حقیر می‌ببینند، تلاش می‌کنند به هر نحوی که ممکن است توجه دیگران را به خود جلب و ناتوانایی خود را به این طریق جبران نمایند. از این‌رو به رفتارهای مختلفی از جمله درغگویی دست می‌زنند. اغلب دربارة خود، دیگران و حوادث و رویدادها دروغ های باور نکردنی می‌گویند. رسول گرامی اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله و سلّم ـ در این‌باره می‌فرماید:‌ «درغگو، دروغ نمی‌گوید مگر به سبب حقارتی که در خود احساس می‌کند».(2)

3. نیازهای ارضاء نشدهعدّه‌ای از روانشناسان معتقدند که دروغ نشان دهندة نیازها و تمایلات ارضاء نشدة افراد است. به هر میزان نیازهای ارضاء نشده در افراد بیشتر باشد، احساس کمبود در آنان بیشتر است و چون ارضای آن نیازها به صورت طبیعی و واقعی نتوانسته است برای آنها محقق شود، سعی می‌کنند به صورت تخیّلی و گفتن مطالب دروغ، خود را قانع سازند. این امر در خصوص افرادی که در زندگی‌شان کمتر مورد توجّه و محبّت والدین قرار گرفته‌اند، بیشتر صادق است. حتی دروغگویی در دوران بزرگسالی امکان دارد به سبب کمبود محبّت در دوران کودکی باشد.

4. ترس از مجازاتیکی از مهم‌ترین علل دروغگویی در کودکان و بزرگسالان ترس از مجازات، خدشه‌دار شدن آبرو و جایگاه اجتماعی افراد است. افراد بزرگسال از ترس این‌که اگر همیشه راست بگویند ممکن است موقعیت اجتماعی‌شان را از دست بدهند، لذا برای حفظ آن به دروغ متوسّل می‌شوند. امّا کودکان و نوجوانان از ترس مجازات و تنبیه والدین به دروغ پناه می‌برند. مُچ‌گیری و بازجویی‌های والدین و مربیان گاه باعث می‌شود که فرزندان و دانش‌آموزان واقعیت‌ها را کتمان نموده و به تحریف واقعیت‌ها روی آورند. تحقیقی که روی کودکان شش تا چهارده ساله انجام شده نیز این مطلب را تأیید می‌کند. این پژوهش نشان می‌دهد که 71 درصد علّت دروغگویی افراد را ترس تشکیل می‌دهد.(3)

5. کم‌عقلییکی دیگر از عواملی که باعث می‌شود افراد دروغگویی کنند، کم‌عقلی آنان است. به این معنا که اگر تعقّل داشته باشند و پیامدهای دروغ را درنظر بگیرند، هیچگاه دروغ نخواهند گفت. امّا وقتی می‌بینیم مرتب دروغ می‌گویند و هیچ توجّهی به پیامدهای منفی دروغ و حکم اسلام دربارة آن ندارند، می‌دانیم که این افراد از نیروی تعقّل و اندیشة سالم برخوردار نیستند، امیرالمومنین علی ـ علیه السّلام ـ در این‌باره می‌فرماید: «مَا کَذَبَ عاقلٌ» . انسان عاقل دروغ نمی‌گوید».(4)

6. برای ایجاد ارتباط گاهی افراد به دلیل ضعف هایی که در خود حس می کنند و آن را برای خود مجاز نمی‌شمارند، برای ارتباط با دیگران می کوشند روی این نقاط ضعف را بپوشانند. از این روی متوجه دروغ می‌گردند. اگر در یک جمع نوعی ارزش حاکم باشد و شخص برای پیوستن به آن جمع از آن ارزش پذیرفته شده بی نصیب باشد، به نوعی می کوشد با بستن دروغ خود را دارای صلاحیت نشان دهد. مثلا اگر در جمعی مدرک تحصیلی مهم باشد، شخصی به دروغ خود را آدمی تحصیل کرده و صاحب فکر جا بزند و کارهایی شبیه به آن.

7. برای رسیدن به هدفاگر اشخاص به هدفی متوجه اند و می خواهند به هر قیمتی که شده به آن دست بیابند یکی از راه های پیش رو و مدم دستی خود را درغ می دانند و به آن متوسل می شوند. مثل افرادی که در خواستگاری از یک دختر خود را پولدار و صاحب نفوذ و امثال آن جا می زنند.

راه‌های درمان دروغگویی 1. اصلی‌ترین راه درمان دروغگویی این است که فرد دروغگو نخست در آیات و اخباری که در مذمّت دروغ وارد شده، بیندیشد تا بداند که اگر آن را ترک نکند، هلاکت گریبان‌گیرش خواهد شد و به یاد بیاورد که شخص دروغگو به تدریج ارزشمندی و آبرویش از بین رفته، پیش مردم رسوا خواهد شد.
2. توجّه داشته باشد که اگر دروغگویی را ترک نکند، فرد دروغگو بر اثر فراموشی، در بعضی موارد، گفتة خود را تکذیب نموده، خلاف آن را بیان می‌کند و در نتیجه بین مردم رسوا می‌گردد.
3- توجه مستمر به ضررهای دروغگویی .
در پایان لازم است به این نکته توجّه شود که! درمان دروغگویی احتیاج به تصمیم جدی و گذشت زمان دارد. زیرا از بین بردن یک رفتار زشت و جایگزین کردن خُلق‌نیک و شایسته، با یک بار و چندبار امکان‌پذیر نیست، باید افراد را تشویق نمود تا مدّتی به اعمال نیک و شایسته بپردازند و از کار زشت مانند دروغ دست بردارند.

 


پاورقی:

1. برای مطالعه بیشتر در زمینة الگوپذیری فرزندان از عادتهای ناهنجار والدین مراجعه شود: کریمی‌نیا، محمدعلی، الگوهای تربیتی، پیام مهدی،1380، ص 148 ـ 130.
2. طبری، مستدرک الوسایل، ج2، ص 100.
3. مسروب بالایان، روان‌شناسی کودک به زبان ساده، انتشارات شمس، 1370، ص 52.
4. غررالحکم، حرف ایمیم.




موضوع مطلب : دروغ ، دروغگویی، عوامل دروغگویی ، عبادت ، ترک دروغ ، دروغ نگفتن ، بهشت بهشتیان

          
پنج شنبه 91 آذر 23 :: 11:30 عصر

فضیلت علم آموزی از نگاه اسلام :

در روایات اسلامی، توصیه‌های زیادی در رابطه با یاد گرفتن علوم دینی و آموزش عقاید و احکام اسلام بیان شده که به عنوان نمونه به چند روایت اشاره می‌شود. امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ می‌فرمایند: علم را یاد بگیرید، زیرا که یاد گرفتن علوم کار پسندیده است و پشت کار داشتن در آموزش هماننده تسبیح و ستایش خداوند است وگفتگو کردن در رابطه با علم، مثل جهاد در راه خداست و یاد دادن به افرادی که نمی‌دانند، چونان صدقه وکمک به نیازمندان می‌باشد. زیرا که با این علوم، حلال و حرام خداوند اطاعت می‌شود و معرفت وحدانیت خداوند به این علوم بستگی دارد. و در روایت دیگر از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که حضرت فرمودند: دانشمندان و آگاهان جامعه وارث پیغمبرانند و همانا پیامبران درهم و دیناری باقی نگذاشتند. علما‌ء وارث علوم و احادیث معصومین می‌باشند، هر کسی چیزی از علوم آل محمد بیاموزد، بهره زیادی برده است. در روایت دیگر امام سجاد می‌فرمایند‌: اگر مردم می‌دانستند چه بهره‌هایی در آموختن علوم هست، علم را یاد می‌گرفتند، و لو این که در این راه خونها ریخته شود و به دریاها فرو روند. امام صادق ـ علیه السلام ـ بارها و بارها می‌فرمودند: اجر و پاداش عالم دینی از کسی که شبها را با راز و نیاز به سر می‌برد و روزها روزه است و در راه خدا جهاد می‌نماید، بیشتر است. وقتی یک عالم دینی از دنیا می‌رود، شکافی در دین ایجاد می‌شود که هیچ چیز او را جبران نمی‌کند. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ فرمودند: اگر فردی را خداوند بوسیله تو هدایت نماید ارزشش بالاتر از دنیا و آنچه در دنیا هست می‌باشد. هر چند تمام علوم بالذات شریف می‌باشند، لیکن مراتب شرافت علوم به اموری مختلف می‌شود. شرافت علوم به شرف موضوع و نتیجه متفاوت می‌شود. چنانکه انسان شناسی از گیاه شناسی اشرف است، به نسبت شرف انسان بر گیاه و علمی که سلامت زندگی انسان را بیمه می‌نماید، اشرف است از علمی که سلامت مال انسان را تأمین می‌نماید به نسبت شرف زندگی انسان بر مال، با این ملاحظه که نسبت شرف خداوند متعال به غیر از او نسبت اقیانوس به قطره ونسبت خورشید به ذره نیست بلکه نسبت غیر متناهی به متناهی است، علوم دینی هم نسبت به سایر علوم این گونه می‌باشد. نتیجه‌ای که در هر کدام مترتب می‌شود، شرافت به همان اندازه تغییر می‌یابد و از همدیگر ممتاز می‌شود. خداوند منان می‌فرماید: من جن و انس را خلق نکردم، مگر برای عبادت پرستش، معبود وقتی هدف آفرینش عبادت شد، نحوه عبادت و کیفیت پرستش با علوم دینی روشن می‌گردد.




موضوع مطلب : علم ، علم اموزی ، فضیلت ،اسلام ،فضیلت علم ، بهشت بهشتیان

          
چهارشنبه 91 آذر 22 :: 9:33 عصر

 

فلسفه نیکی به پدر مادر:

در روایتی از امام سجاد ـ علیه السلام ـ حقّ مادر این چنین بیان شده است: «و اما حق مادرت بر تو، این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس دیگری را حمل نمی‌کند، و از میوة دلش به تو داد که أحدی به دیگری نمی‌دهد و تو را با تمام أعضایش حفظ کرد و اهمیتی نمی‌داد که خود گرسنه باشد، اما تو سیر باشی و خودتشنه باشد اما تو را سیراب کند و خود برهنه باشد اما تو را بپوشاند و خود زیر آفتاب باشد امّا تو را سایه افکند و به خاطر تو خواب را بر خود حرام کند و از گرما و سرما نگاهت دارد، تا تو را داشته باشد و از دست ندهد. بنابراین تو جز با کمک و توفیق الهی، از پس قدردانی او بر نمی‌آیی.»(1)
و در جای دیگر حق پدر را این‌گونه بیان می‌دارد:
«اما حق پدرت، این است که بدانی او اصل و ریشه توست. زیرا اگر او نبود تو هم نبودی، پس هر خصلت خوشایندی که در خود دیدی بدان که منشأ و ریشة آن نعمت در وجود پدرت می‌باشد. بنابراین خدای را بستای و برای آن نعمت از پدرت سپاسگزار باش.»(2)
حقی که پدر و مادر بر گردن فرزندان دارند به هیچ وجه برای فرزندان قابل أداء کردن نیست. زیرا حقوق والدین بسیار بیشتر از آن حدّی است که توسط فرزندان قابل أدا کردن باشد، به همین خاطر در روایات متعدّد داریم که چون نمی توانید حقوق والدین را اداء کنید به همین خاطر احسان و نیکی به والدین کنید.(3)
حقوق پدر و مادر آنقدر عظیم است که در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که: «کمترین بی احترامی به پدر و مادر «أفّ» گفتن است و اگر خداوند عزّوجلّ چیزی کمتر از آن سراغ داشت، بی گمان از آن نهی می کرد.»(4)
پس پدر و مادر برای فرزند آن‌قدر زحمت می کشند که شایستگی بیشترین خدمات و نیکی ها از طرف فرزندان را داشته باشند. و این مهربانی ها و نیکی ها و کمک هاست که پدر و مادر را دلگرم می کند تا صاحب فرزند شوند و تمام مشکلات آنها را تحمّل کنند و در موقعی که فرزندان نیاز دارند نیازهای آنها را از هر جهت فراهم کنند. ولی اگر فرزندان موقعی که بزرگ شدند و پدر و مادر به کمک و محبت آنها نیاز داشتند فرزندان هر کدام راه خود را کشیده و بروند و بر نیازهای پدر و مادر اعتنائی نکنند و این کم توجهی و بی محبتی نسبت به پدر و مادر در جامعه شایع شود، در این صورت است که هیچ زن و شوهری به خود جرأت نمی دهد که صاحب فرزند شود و او را با زحمات فراوان بزرگ کنند و موقعی که بزرگ شد به دنبال زندگی خودش برود و پدر و مادر را به حال خود رها کند و به نیازهای آنها اصلاً توجهی نکند. حداکثر لطفی که بکند آنها را به خانة سالمندان بفرستد. دیگر پدر و مادر انگیزة تولید نسل و تربیت آنها را نخواهد داشت. و اگر در جامعه ای چنین روحیه ای حاکم شود به سرعت نسل ها منقرض می شود و اگر بچه ای هم متولد شود بی پدر و مادر خواهد ماند و نتیجه و عاقبت چنین فرزندی که بدون مهر مادری و محبت پدری رشد کرده باشد، روشن است. چون طبق نتایج خود جامعه شناسان غربی اکثر جرم و جنایت و فحشاها را این فرزندان بی هویت انجام می دهند. و اگر جامعه‌ای به چنین مسأله‌ای مبتلا شود، هیچ قانون یا سنّتی قادر نخواهد بود دیگر نهاد خانواده را مستحکم و جامعه را از بدبختی ها نجات دهد.(5)
در روایتی از امام رضا ـ علیه السلام ـ داریم: خداوند نافرمانی پدر و مادر را از این جهت حرام فرموده است که موجب از دست دادن توفیق طاعت خداوند عزوجل و بی احترامی به پدر و مادر و ناسپاسی نعمت و از بین رفتن شکر و سپاسگزاری و کم شدن نسل و قطع شدن آن می شود. زیرا نافرمانی والدین سبب می گردد که به پدر و مادر احترام گذاشته نشود، حقّ و حقوق آنها شناخته نشود، پیوندهای خویشاوندی قطع گردد، پدر و مادر به داشتن فرزند بی رغبت شوند و به علت نیکی نکردن و فرمان نبردن فرزند از پدر و مادر، آنان نیز کار تربیت او را رها سازند.»(6)

 


پاورقی:

1. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمة حمیدرضا شیخی، ناشر دارالحدیث، چاپ اول، 1377، ج14، ص 7095.
2. همان، ص 7103.
3. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ناشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1378، ج 3، ص 53.
4. میزان الحکمه، ج14، ص7099.
5. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ناشر انتشارات اسلامی، چاپ یازدهم، 1378، ج7، ص516.
6. میزان الحکمه، ج14، ص7101.




موضوع مطلب : پدر ، مادر ، پدر و مادر ، نیکی کردن ، نیکی به پدر و مادر ، فلسفه ، فلسفه نیکی ، بهشت بهشتیان

          
سه شنبه 91 آذر 21 :: 7:7 عصر

 

از آنجا که نماز شب سکوی پرش به سوی کمالات و ارزشهاست و تهجد سیرة انبیاء ـ علیهم السلام ـ ، حضرات معصومین ـ علیهم السلام ـ و علماء سرافراز مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده و به جهت آنکه نماز شب یاریگر خوبی برای انسان در مشکلات خواهد بود. توفیق یافتن بر این امر مهم شرایط، مراتب و احکامی دارد که خدمت شما عرض می گردد، باشد که توفیق بهره مندی از این اکسیر نایاب برای همة اهل ایمان فراهم گردد.

راه های عملی:
1. دانستن فضیلت نماز شب:از آنجا که دانستن ارزش و اهمیت هر کاری در گرایش و انجام آن عمل نقش بسزایی دارد، در این بخش به چند آیه و روایت که در این زمینه رسیده است اشاره می کنیم:
و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا(1)
«و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو به منزلة‌ نافله ای باشد. امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برانگیزد.»
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: «ما زال جبرئیل... یوصینی بقیام اللیل حتی ظننت ان خیار امتی لن یناموا»
جبرئیل پیوسته... مرا به شب زنده داری سفارش می کرد، تا جایی که گمان بردم بهترین افراد امت من شبها را هرگز نخواهد خوابید.(2)
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: «لا تدع قیام اللیل، فان المغبون من غبن قیام اللیل »
«شب زنده داری را فرومگذارید، زیرا بازنده کسی است که شب زنده داری را ببازد.»
و روایات متعدد دیگری که از ائمة‌ اطهار ـ علیهم السلام ـ در باب فضیلت نماز شب و تهجد وارد شده است، از جمله آنکه نماز شب شرف مؤمن ،و باعث صحت بدن، نورانی شدن صورت ، کفاره گناهان روز و برطرف کنندة وحشت قبربوده ،روزی را به سوی آدمی می کشاند. موجب شرافت و بزرگواری و ادای قرض است و قساوت را از قلب می برد و چشم را جلا می دهد و آثار و برکات دنیوی و اخروی بسیاری برای انسان دارد. پس از آنکه این مقدار از ثمرات و برکات مادی و معنوی که حضرات معصومین ـ علیهم السلام ـ برای نماز شب برشمرده اند. خود عاملی خواهد بود برای تحریک و تشویق انسان ها برای انجام این سنت الهی که دانستن این برکات و ثمرات خود عاملی خواهد بود برای مصمم شدن در انجام این عمل محبوب و پسندیده.

2. شناخت عوامل محروم شدن از نماز شب:شناخت عوامل محرومیت از نماز شب به ما کمک می کند که با ترک این اعمال توفیق بر انجام دادن نماز شب پیدا نمائیم. در روایات علت محروم شدن از نماز شب را گناه ذکر کرده اند:
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لرجل قال له: انی حرمت الصلاه باللیل : انت رجل قد قیدتک ذنبوک.»(3)
به مردی که عرض کرد: من از نماز شب محروم شده ام: تو مردی هستی که گناهانت تو را به بند کشیده است.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «ان الرجل لیکذب الکذبه فیحرم بها صلاة اللیل. »(4)
آدمی، دروغ می گوید و به سبب آن از نماز شب محروم می شود.
از این روایت که امام صادق ـ علیه السلام ـ یکی از گناهان کبیره که دروغ باشد را باعث محرومیت از نماز شب برشمردند و از روایت قبلی که امام علی ـ علیه السلام ـ مطلق گناه را باعث محرومیت از نماز شب دانستند به خوبی در می یابیم که انجام دادن گناهان به طور کلی باعث سلب توفیق انسان از انجام دادن این سنت الهی است.
پس می توان نتیجه گرفت که انجام دادن اعمالی مثل دروغ گفتن، غیبت کردن، خوردن مال حرام و شبهه ناک استفاده کردن از بیت المال و درس نخواندن، شنیدن موسیقی های غنایی و مطرب، بی توجهی به مسائل طهارت و نجاست..... از جمله مواردی است که ممکن است انسان در طول روز مبتلا باشد و این کارها باعث محرومیت او از نماز شب گردد.
نکته: جویندة‌ راه رستگاری و عاشق سیر و سلوک و شب زنده داری باید در طول روز بر اعمال و افعال خود «مراقبت» و دقت لازم را داشته که مبادا خدای ناکرده در شب از این فیض الهی محروم گردد.

3. آگاهی از علل و اسباب توفیق انجام دادن نماز شب:توسل به ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ :
از آنجا که ما شیعیان معتقدیم که واسطه های رسیدن فیوضات به انسان ها ائمة اطهار ـ علیهم السلام ـ بخصوص حضرت مهدی (عج) هستند و تمامی انسان ها به واسطه این انوار شریفه روزی می خورند و روزی ها هم اعم از روزی مادی و معنوی هستند و از اهم رزائق معنوی توفیق خواندن نماز شب است.
پس: توسل به این انوار طیبه در موفق شدن و رسیدن به قرب الهی و انجام دادن فرائض و سنن نقش بسزایی خواهد داشت. و بر پویندة این طریق لازم است که در صدد توسل و تقرب برآید تا به نیت خود نائل گردد.
نیت: خالص کردن عمل برای خداوند متعال که نقادی بصیر است در توفیق پیدا کردن انسان حائز اهمیت می باشد.
قرآن کریم می فرماید: ان ناشئة اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا(5).
البته نماز شب (و دعا و نالة سحر) بهترین شاهد اخلاص (و صفای) قلب و دعوی صدق ایمان است.
امام صادق ـ علیه السلام ـ در ذیل این آیه می فرماید: (من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 472، ح 1364).
ناشئة در این آیه همان قیام انسان در شب است که از روی اخلاص و فقط برای خدا باشد نه برای غیر خدا.

پرهیز از افراط و تفریط:علماء اخلاق در رابطه با نفس دو حالت را ترسیم کرده اند:
الف) حالت اقبال.
ب) حالت ادبار.
در بعضی اوقات و ایام نفس انسان حالت اقبال و توجه به مسائل عبادی و معنوی دارد و یا به عبارت دیگر در این ایام نفس حالت پذیرش نسبت به انجام دادن فرائض و نوافل دارد، که این امر یک حقیقت درونی است که هر شخص به خوبی آنرا درک می کند. پس در این ایام علاوه بر انجام دادن فرائض انسان باید فرصت را مغتنم شمرده و در انجام دادن اعمال مستحبی از جمله خواندن نمازهای مستحبی، خواندن ادعیه وارده و زیارات معصومین ـ علیهم السلام ـ تمام تلاش و کوشش خود را بکار برد.
و در حالت ادبار که شخص تمایلش نسبت به انجام دادن اعمال عبادی کم است به امتثال افعال و اعمال واجب اکتفاء کند. و به این ترتیب آهسته آهسته نفس خود را آرام کرده و مقدمات بیشتر انجام دادن مستحبات از جمله نماز شب را فراهم آورد. بدین صورت که در اوائل امر مدت کمی قبل از اذان صبح بیدار شده و «تعداد کمی» از رکعات نماز شب را بجا آورد و به ترتیب و با مرور زمان این عمل را افزایش دهد.
این کار تقریباً شبیه به کار افراد وزنه برداراست که اول از وزنه های کم شروع نموده و با تمرین های فراوان و ممارست میزان کارایی خود را افزایش می دهند.

عوامل دیگر:
1. مقدمات خوابیدن:انسان برای اینکه بتواند قبل از طلوع فجر بیدار شود باید برنامه ریزی خاصی در رابطه با وقت خوابیدن و میزان فعالیت روزانه خود داشته باشد. مثل اینکه در روز از انجام دادن فعالیت های بدنی سخت و ورزشهای سنگین خودداری کند تا شب راحت تر بخوابد و در نتیجه برای بیدار شدن هم راحت تر باشد و یا اینکه در اول شب بخوابد، تا میزان لازم خواب بدن تا ساعات طلوع فجر تکمیل شده باشد. که در بیدار شدن مبتلا به کسالت و سختی نگردد.
2. خواندن ادعیه وارده در هنگام خواب.
3. با طهارت بودن: مثلاً وضوء بگیرد و یا حداقل تیمم کند.
4. رو به قبله خوابیدن.
5. بر روی شکم نخوابیدن.
6. مراقبه و محاسبه اعمال روز گذشته.
7. تصمیم جدی و عزم راسخ داشتن برای بیدار شدن.
8. مقدمات نماز شب را آماده کردن: مثلاً سجاده.
9. خواندن آیاتی از قرآن بخصوص آیه آخر سورة‌ کهف.
10. با شکم پر نخوابیدن.
11. در اول شب غذا خوردن و مقداری پیاده روی کردن بعد از شام.
12. غذاهای سبک خوردن.
13. استفاده از ساعت زنگ دار یا خوابیدن در محلی که افرادی برای نماز شب بیدار می شوند.
14. خوابیدن در مکانهایی که خیلی گرم یا سرد نباشند.
15. استفاده از نوارهای مناجات در سحر برای بالارفتن کیفیت روحی.
16. خواندن نماز شب در حرم مطهر ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ ،‌امام زادگان، مساجد و... .
17. نذر کردن برای اینکه انگیزة انسان برای بیدار شدن بالا برود. مثل اینکه شهید رجایی (ره) نذر کرده بودند که اگر نمازشان را اول وقت نخوانند یک روز روزه بگیرند. البته بهتر است نذر کردن به صورت مقطعی باشد: مثلاً در اوایل امر نذر کنند اگر امشب برای نماز شب بیدار نشوم فردا ......... را انجام دهم.
18. خواندن نماز شب قبل از خوابیدن و یا حداقل تعدادی از رکعات قبل از خواب.
19. قضا کردن رکعات و یا کل نماز شب بعد از نماز صبح.

نکتة پایانی:برای اینکه از نماز شب بیشتر لذت ببرید، در مورد فوائدی که از سوی خداوند وعده داده شده که در پرتو خواندن نماز شب به ما می رسد بیشتر تفکر کنید و باور کنید که اگر با آداب آن خوانده شود آن فوائد به انسان می رسد. چون در وعدة الهی تخلفی صورت نمی گیرد. دیگر این که در حالات و روحیات افرادی که اهل نماز شب بودند و هستند دقت کنید. آرامش، متانت آنها به شما دلگرمی می دهند و شما را به تکاپو در می آورد تا به این درجه رسید و آخرین نکته و دقیق ترین نکته اینکه ، دربارة جایگاه بندگی بیشتر توجه کنید و درباره صفات خداوند مطالعه کنید و به آیات الهی و نشانه هایش با نظر تأمل کنید که «برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.»

 


 

پاورقی:

1. اسراء:79 .
2. منتخب میزان الحکمه . ج 2 . ص 596 . ح 3657 . به نقل از امالی شیخ صدوق (ره) . ج1 . ص349 . قم . نشر دارالحدیث .
3. منتخب میزان الحکمه . ج2 . ص596 .‌ ح3667 ‌. ترجمة : شیخی . حمید رضا . قم . دارالحدیث . چاپ اول .
4. همان . ج 2 . ص 596 . ح 3668 .
5. مزمل:6 .

 




موضوع مطلب : نماز ، نماز شب ، عبادت ، لذت ، لذت نماز ، لذت نماز شب ، توفیق ،بهشت بهشتیان

          
دوشنبه 91 آذر 20 :: 9:39 عصر

آیا حدّ ومرزی برای توریه وجود دارد؟

پاسخ:

برای اینکه به پاسخ پرسش خود برسیم، ناگزیریم چند مطلب را تقدیم داریم:
1. معنای توریه: توریه در اصطلاح عام، عبارت است از اراده کردن خلاف ظاهر کلام . مثلاً کسی در یک شرایط حسّاس مثل میدان جنگ، در حالی که لشکر به شدّت سرگرم نبردند، فریاد بزند که پیشوای شما از دنیا رفت. با اینکه در آن شرایط جنگی، کلمة پیشوا، به معنای فرمانده جنگ و سپاه است. ولی گوینده، از آن کلمه، یکی از ائمة پیشین را قصد کند. این را از آن جهت توریه می‌گویند که گویندة آن کلام، برای هراس و تفرقه در سپاه طرف، بخواهد چنین جمله‌ای بگوید.(1)
2. مفهوم فقهی توریه: توریه در اصطلاح فقه، عبارت از این است که گوینده، معنایی مطابق با واقع را از لفظ اراده کند و در عین حال، هدف او این است که مخاطب معنایی را که مقصود اوست و لفظ هم در آن ظهور دارد نفهمد، بلکه خلاف آن را از لفظ بفهمد. مثلاً گاهی می‌شود که انسان دربارة شخصی سخن می‌گوید، ولی بعداً مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد، او در دفاع از خود در مقام انکار می‌گوید: «عَلِمَ الله ما قلته» کلمة (ما) در این‌جا مشترک بین دو معنا است: نافیه و موصوله (به معنای چیزی) اگر کلمة ما را در معنای نفی به کار گیریم، معنای جمله چنین است. (خدا می‌داند که چنین سخنی نگفته‌ام) و این خلاف واقع است و اگر در معنای موصوله (چیز) به کار گیریم معنای جملة یاد شده چنین خواهد بود، (خدا به آنچه که گفته‌ام عالم است) و این مطابق با واقع است، بنابراین کلام، استعداد دو گونه معنی را دارد: که یکی مخالف واقع است و دیگری موافق با واقع و گوینده عملاً جواب را دو پهلو ادا می‌کند، تا مخاطب از آن معنا، نفی را استفاده کند، در صورتی که مقصود گوینده، معنای موصول آن است.(2)
3. بحث فقها، نخست دربارة ماهیت توریه است. چه اینکه حکم توریه، مبتنی به چگونگی ماهیت آن است، به این صورت: آیا توریه از انواع کذب و دروغ است و در نتیجه مشمول ادلّه حرمت کذب و دروغ بوده و حرام می‌باشد؟ یا اصولاً ماهیت توریه با ماهیت کذب متفاوت است و در نتیجه مشمول حرمت کذب نمی‌باشد؟ برخی از فقها توریه را از مقوله کذب نمی‌دانند.(3) لذا چیزی که از مقوله کذب نباشد و عناوین دیگر حرمت نیز به آن صدق نکند، دلیل ندارد که منعی در آن باشد و به همین جهت بعضی از بزرگان، با اشاره به دیدگاه علمای شیعه در برخی موارد، توریه کردن را واجب می‌دانند، یعنی انسان به گونه‌ای سخن بگوید که دچار کذب و دروغ نشود.(4)
بنابراین اگر در توریه مفسده‌ای وجود نداشته باشد و از آن، ضرری به کسی یا به خود انسان نرسد، دلیل خاصی به محدود بودن استفاده از آن وجود ندارد. ولی اگر مفسدة خاصی را به همراه داشته باشد، به طور یقین استفاده از آن محدودیت خاصی پیدا خواهد کرد. یکی از بزرگان در تحلیل مبسوطی می‌گوید: باید توجه داشت حتی در مواردی که توریه مصداق کذب و دروغ نیست، گاهی مفاسد آن را در بردارد و سبب اغراء به جهل و افکندن مردم در خطا می‌شود و از این نظر گاه ممکن است به مرحلة حرام برسد، امّا هر گاه نه چنین مفسده‌ای دارد و نه مصداق کذب و دروغ است، دلیلی بر حرمت آن نداریم. بنابراین تنها دروغ نبودن برای توریه کردن کافی نیست. بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد و البته در مواردی که ضرورتی ایجاب کند که انسان دروغی بگوید، مسلّماً مادام که توریه ممکن است. باید توریه کرد تا سخن از مصداق دروغ نباشد.(5)

 


پاورقی:


1. دائرة المعارف تشیّع، تهران، نشر شهید محبّی، 1375 ش، ج5، ص 142.
2. انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، نشر مجمع الفکر الاسلامی، 1378 ش، ج2، ص 17.
3. همان، ص 18.
4. همان.
5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1372 ش، ج19، ص 96.




موضوع مطلب : توریه ، دروغ ، حدومرز ، معنای توریه ، مفهوم فقهی ، بهشت بهشتیان

          
یکشنبه 91 آذر 19 :: 9:27 عصر
<   1   2   3   4   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 52
  • بازدید دیروز: 46
  • کل بازدیدها: 1103424
امکانات جانبی